چله نشیــــــن

+گفتم به خدا بین دعایم

که دلتنگ اذان حرم کرب و بلایم

همان جا که دل از سوز فراغش شده بی تاب

همان جا که زده دست به دامان زمین خوشه مهتاب

همان وادی سوز و عطش و درد

همان وادی شرمندگی آب

همان وادی پاک حرم حضرت ارباب

و بر مهدی زهرا  همه شب راه عبور است

همان جا که حرم خانه دلهاست

و عشقش همه در آب و گل ماست

زیارتگه زهراست!

عبادتگه موسی است

دخیل حرمش حضرت عیسی است

و زیباست خدا محو تماشاست

که یک سو حرم شاه و یک سو حرم حضرت سقاست

همان کعبه کوچک کف العباس

مکانی که در آن عشق زند موج

همان جا که زند پر به هوایش دل من هر دم و هر شب


   *   کم کم دارد چهلمین روز پس از زیارت به پایان می رسد

       چیزی دلم را میلرزاند از ماندن , پوسیدن و دیگر نرفت

  +  عزم جزم کرده ام زائر پسر فاطمه(س) باشم , شب های جمعه روی پشت بام

       با یک زیارت عاشورا تا مگر دوباره بخوانندم !

رفت 6:      


+چشم دلم افتاد به اعجاز خداوند

به شش گوشه معشوق!

خدایا تو بگو این منم آیا ؟

که سراپا شده ام محو تمنا وتماشا

فقط این را بنویسید  :

رسیده است لب تشنه به دریا....

دلم آزاد شد از همهمه  دور

از همه مدهوش

غم وغصه فراموش

در آغوش پسر فاطمه , آرام سرانجام گرفتم.....


السلام علیک یا ساقی العطشا , , السلام علی اشجع الناس....

+ عطش و عشق هم وزن هم اند , عباس؛ چه بسا اگر تشنگی نبود عشق بی معنا بود .

+ آبی که مهریه مادر باشد و به وراث نرسد که آب نیست ، آبی که انسانیت را زیر سوال ببرد که آب نیست ، آبی که راه حق راببندد که آب نیست ، آبی که علقمه ساز باشد که آب نیست و نیست ، این آب وسیله ایست برای آزمودن علمدار حسین(ع) و چه خوب امتحان پس میدهد پسر ام البنین.

+عجب دوراهی است این بین الحرمین با دوراهی ها وچند راهی های دنیا فرق دارد اصلا جنسش آسمانی ست به هرطرف که بروی سعادت است .....اینجاست که  عاشق ات می کنند.

+غروب روز جمعه شام ولادت علی بن موسی الرضا(ع) بین الحرمین بودن عجب  صفایی دارد با کمی حسرت ،غروب روزهای جمعه همینطوری دلگیر هست چه برسد کربلا باشی و ولادت ثامن الحجج باشد و از این دورها به امضا کننده ویزای کربلایت سلام بدهی  وبغض کنی و نمی دانم شاید هم شکر.

+نمی دانم چه حس عجیبی است در حریم سقا یک نیروی ماورایی تو را بسوی حریم ارباب می برد؛ همان حسینی که علمدار نتوانست خود را به او برساند ؛ همان تو را گوید : حسین را دریاب ....

درست است که تمام گره های بازناشدنی زندگی را با دستهای بریده اش توان باز شدن است ، اما تو را به نماندن ونخواستن دعوت می کند ، سقا ی حسین همه چیز را برای حسین میخواهد حتی باز کردن گره های زندگی ات را دوست دارد به اسم حسین بنویسی ،چقدر وفا دار است این بشر؛ همه چیز را برای حسین می خواهد.

+ یا کاشف الکرب عن وجه الحسین ...

نام حسین(ع) بردن در جوار ابوفاضل مثل آب است روی آتش ... دل عباس را نلر زان 

+ حسین(ع)  ذاتا خورشید است و ابو فاضل قمر این کهکشان که  قال الله تعالی : " لاتدرک الشمس ان ینبغی لها قمر "

آری حتی اگر به ظاهر فاصله ای باشد به  طول بین الحرمین ؛ برای تصدیق این آیه ، اما ما می دانیم  که اگر وصال  شمس و قمر نبود سنگ روی سنگ بند نمی شد ، که اگر وصال نبود کربلا نبود.....

سقای آب و ادب - حضرت ابوالفضل

 

کاف مثل کربــــــــــــــــــلا

رفت 5 :
+ دانستم که ماندن چه سنگین است و رفتن سنگین تر....مثل از نجف مولا  به کربلای ارباب

+خبر از  انفجاری دادند در نزدیکی ما و ما دور از زخمیان ورفته گان....دوستی گفت : تو هنوز خالص نشده ای , هرکه را خدا خالص کرد ,شهیدش میکند , بدان که برخی ها رفتند و تو مانده ای بامشتی خاک و کوله باری از خاطره های فراموش ناشدنی....این جمله آ تشت زد سوزاندنت ....

+خورشید کم کم می رسد ...به تلاطم وداع با ح س ی ن(ع) در غرب بین الحرمین و تو تازه وارد شهر میشوی

+ وارد هر شهر و دیاری که می شویم ابتدا میگردیم دنبال اسکان و غذا و راه وبی راه که در این دیار غریب مبا دا گم شویم

+ اما گم میشویم , روز آخر میان همهمه های وداع و آغشته با اشک و حسرت ...دلت را , وجودت را, تاب وبی تابی ات را همه را جا میگذاری و بی دل باز میگردی

+ السلام علی اسیر الکَرَبات وقَتیلَ العبَرات ....السلام علی الساکن کربلا ...سلام ... به نیابت از نفس خودم ...به نیابت از التماس دعا گویان ...به نیابت از همه آرزو به دل مانده ها و حریم را ندیدن ها .....جواب سلام اما کجاست؟  درک نمی شود جواب ها و سلام هایت شاید....

+مانده ای ماتـــــــــــ ومبهـــوتـــــــــــــــــ  گنگ تر از هر زمانی , نظر انداختن برخی وقت ها عرق شرم به  همراه دارد مثلا نظر انداختن به ق ت ل گ ا ه  که  بالایش نوشته    : " یا ثار الله " سر به زیر
رد میشوی از این پس و نگاه هایت را کنترل , آخر برخی چیزها را حتی دیدن , حتی از بالا بلندی آن گوشه حرم , آن تل خال , تحمل میخواهد و چشم هایی که جز  زیبـــــــــایی چیزی نبیند و من  اعتراف به عجز خود دارم .


+ این جا زیر قبه حسین دعاها با استجابت اش  , هیچ فاصله ای ندارد ..... این من هستم زیر قبه حسین با کوله باری از آرزو هایی که تا اینجا درش را باز نکرده ام ....زیر قبه حسین که می روی شـــــــــــــــرم میکنی از این همه بزرگی و کرامت ....شرم میکنی از درد هایی که برایت سنگین بو ده اند
 تمام دنیا را در مقابل مصیبت حسین هیـــــچ می بینی کوله بارت را کنجی می گذاری و دست خالی با یک تکه از  زیارت عاشورا , درست زیر قبه می ایستی ؛
"اللَّهُمَّ اجْعَلْ مَحْياىَ مَحْيا مُحَمّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ مَماتى‏ مَماتَ محمّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ"
همین برای همیشه ات کافیست.


+یادت نرود سجده شکر را بعد ازنماز عشا  , به حرمت نعمت این زیارت و تا به این جا آمدن
+سلام به علمداربماندبرای فردا , درک این همه حضور , این همه غم , این همه والایی حریم ارباب برای امشبت بس است ....سحر باشد برای عباس ...سقای آب و ادب


صحرای عرفات نصف جهان

+اینجا به اندازه همه ا ش ک هایی که در حرم حسین ریخته نشد , ا ش ک ریختم  به اندازه همه بغض های خاموش, به قدر بی تابی ها , به قدر سکوت فریادهـــــــــا
متعجبم از خ س ا س ت چشمانی که در کنار ارباب دریغ از قطره ای و امروز ......
دلم سوخت برای دلم....برای چشمانم ....
ارباب باز دوباره هواییم کرد این دعا خواندن عاجزانه ات
اینجا زاینده رود خشک بود ولی چشمان همه به قدر کفایت اشک ریخت .


+ این جا شبیه عرفات شهر حاجیان نبود امابود , نزدیک بود و شاید دور...
اینجا کف رودخانه ای که خاکش ترک برداشته از ع ط ش ...
این جا  جای خاصی نبود  ولی برای منی که هیچ کجا را نداشت که برود و این روز را هیچ کس دعوت نامه ای برایش نفرستاده , برای منی که خیالم پرمی کشید  گاه گاهی حرم امیر بود و بعد حرم حسین و بعدتر مدینه و مکه , اینجا برایم همه جـــــــــــــــــا بود و هیچ کجا نبود.

+ یا صاحب الزمان بی شما نه هست های ما چنان اند که باید و نه باید ها.....
                         بیایید آقا   اینجا هیچ چیز سر جای خودش نیست .

به نام خدایی که هم یاد است و هم یادگار

رفت۴:

 اتوبو سها و جاده ها, هوا پیماها و خطوط هوایی ,  کشتی ها و راههای دریایی  , تِرَن ها و رِیل ها ....هیچ کدام اصل نیستند اصل حرکـــــــــــــــــــــــــت است گرچه تو با اتوبوس حرکت کني !!!

مبدا : اصفهان   مقصد : شلمچه ( کربلاي ايران , کربلاي پنج , ميليونها شهيد زير خاکهايش خفته براي اينکه اسوه شان شده حسيني که آن طرف مرز است , روبروي دشمن )

+زمان نميگذرد يا نه کند ميگذرد يا تو شوق زياد داري...

+اينجا شهری است نزدیک ک و ف ه  ,ولی  دور از کوفه .....برای کسی که دل از کوفیان بریده است  ,این را نه تنها خودش و خدایش که حضرت نوح و آدم از ازل می دانستند .....مردی که کعبه به هوایش پیرهن میدرد ,روزی خسته خواهد شد خ س ت ه از این آدمیان "لا اِ شباه الرِجالَ و لَ الرجال" و این نوح نبی است که روی سنگ مقبره اش نمی نگارد برای نوح ، بلکه برای وصی خاتم الانبیا آرامگاهی می سازد در اعماق خاک و میعاد یعنی اینجا با او ....

+ اينجابراي آل محمد يعني همه جا ,  يعني زندگي , يعني  سازش  , يعني اصلاح ,  يعني به خدا رسيدن يعني  نرسيدن ,  يعني رقم زدن کربلا ,  يعني رقم زدن سرنوشت حسين  , مسلم بن عقيل , يعني پيک شهادت حسين  , يعني پایان هر آغاز ........اينجا همه جا هست وهيچ جا نيست  , همه جاهست چون علي بن ابي طالب آنجاست که نوح آنجاست و آدم , هيچ جا نيست چون صاحب مسجدهايش هنوز م ما را لايق درک حضورش نميداند

+زائر کوي کسي ميشوم که آتش عذاب خدا حرام مي شود برکسي که ولايتش را بپذيرد 


+اين حرم باب الورود هاي زيادي دارد اما من طالب آن باب ام , که خاتم الانبيا مي گفت: انا مدينۀ العلم وعلـــــي بابها فمن کان المدينۀ والحکمۀ فالياتها من بابِ ها.....

قاب گنبد از هتل ....

 

+ابهتي دارد اين حريم  , به برندگي و تيزي ذوالفقار  , و مکمل اش دستهاي مهربان نوازشگري براي  آوارگان  بي کســـــــ

+ شجاعت و مردانگي علي(ع) زبان زد بوده و هست نه براي درراه ماندگان براي فاسقان! ازهمچنين پدري پسراني بايد که صحنه به صحنه کربلا را نه نقش , بلکه جان بدهند......

+کميل اززبان امير نوشت دعاي شب جمعه هايش را..

  من اززبان خودم درحريم شما ميخوانم .....امشب هم شب جمعه است آقا!!!! نيم نگاهي

+من گریه می کنم که تماشا کنی مرا
   مانند طفل گمشده پیدا کنی مرا
   با گریه کردن این دل من زنده می شود
    دل مرده آمدم که تو احیا کنی مرا

 

+و مسجدی بزرگ که در گوشه ای از آن مهمان خوانده ی ناخوانده ای خفته است باسربلندی, با شکوه .....مهمان مسافر خوانده ناخوانده , فرزند عقیل بن ابی طالب, شمایی اولین جنگ جوی نینوا که در این خانه خدای با عظمت زیارت میشوی .

بسم رب العشق

در  ریاضیات برای اثبات همه قضایایی که می خوانیم باید راهی بیابیم وگرنه استدلالمان نادرست است و قضیه از بنیان غلط . وقتی مجبور  میشدیم اثبات کنیم می رفتیم سراغ استدلالها , اثباتها , راهای رسیدن به جواب و شاید نمره.  استدلال استقرایی , تعمیم یافته ,اثبات غیرمستقیم(برهان خلف) ,اثبات بازگشتی , اصل لانه کبوتر, درک شهودی وووووو.........

من اما همیشه درآن 4 سال و این 4 سال اثبات بازگشتی را دوست داشتم راه باز بود و باشد همه اصل ها را به این روش اثبات می کردم و میکنم

{ویکی پدیا : گاهی برای اثبات بعضی قضیه ها به خصوص در مورد تساوی ها , نامساوی ها و تساوی مجموعه ها با استفاده از درستی حکم به یک رابطه بدیهی و یافرض قضیه می رسیم . درچنین حالتی ,برای تکمیل اثبات می بایستی نشان دهیم که تمام مراحل انجام شده بازگشت پذیر هستند وگرنه درستی اثبات تایید نمی شود}

به عبارتی هر رفتی بازگشتی دارد ....اما در ریاضیات همیشه رفت ها سختـــــــــــــــتند و بازگشتها را با برگرداندن سر فلش های رفت در جهت برعکس آســـــــــــان می کنند ......درزندگی بعضی وقتها رفتـــــــــــــــها آسان اند وبازگشت ها سخت .....برای اثباتش ادعا دارم

( این جا از امروز هر روز با نوشته های یک دفترچه به انضمام عکس آپـــــــــــــــــ میشود فقط و فقط برای دلم البته  و بسی طولانی تا یادم بماند حتی مجازا )


حاشیه رفت 1:

+در این دو دهه زندگی , کم که نه , اصلا پیش نیامده بود هیجان زده بشوم , از شنیدن خبری ذوق کنم و اشک شوق بریزم , دیده بودم هم سن وسالانم با دیدن رتبه کنکورشان یا اعلام نتایج نهایی کنکور ذوق میکنند , مثل دختر بچه های 15 _14 ساله قند در دلشان آب میشود , دیده بودم زنی از شنیدن خبر مادر شدنش اشک شوق می ریزد , دست به آسمان بلند می کند و شکر می گوید , دیده بودم فردی از خبر بورسیه شدنش شیرینی پخش میکند یا کسی بمناسبت ازدواج پسرش و یا پدر بزرگ شدنش و یا ......

+ من هم روزی که خبر نهایی تلاش چهار ساله خود را دیدم , اشک ریختم نه از سرشوق , نه برای شیرین کردن کام بعضی ها بلکه از روی  ناراحتی ..... وتاکنون در هیچ کدام از موقعیت های فوق الذکر نبوده ام

اولین باری که دراین بیست سال از شنیدن خبری ذوق کردم , قند در دلم آب شد نیمه های مرداد همین سال بود: "باعرض تبریک شما بعنوان زائر اصلی پذیرفته شدید" نه یک بار چندین بار لبیک دات کام را باز کردم و هر بار فریاد کشیدم ودست بر هم کوبیدم و اشک ریختم

+ ( تا به حال در زندگی به این سر حد از خوشحالی و هیجان نرسیده بودم , تجربه زیبایی بود)

+ ته دلم بعد از آن همه شوق می لرزید گویی از امروزم خبر داشته باشد ............از دلتنگی هایم , از ترس تمام شدن لحظات زیبا , از  جاماندن ,از بـــــــــــــــــــی دل شدن , با این همه اما باز هم دنبال خبرهایی  اینچنین ام

+   و چه زیبا بود و هست که همیشه اولین هایت جنسشان آسمانی باشند


7882c2dd9310df96597a7b79f.jpg

رفت 2:

دراین دنیا که هستی , زنده که هستی , زندگی که می کنی دلت یک هم درد  یک هم دل میخواهد که خـــــــــــدا نباشد.....که اگر گله کردی   نشود ناشکری و کفـــــــــــر گفتن و شرک......

دلت کسی را می خواهد که هم حرف هایت را بشنود و هم تسکین دهد دردت را , آرامت کند, امیدوارت کند, سرعقل بیاوردت , دستت را بگیرد و محکمتر از قبل در دست خدا بگذارد , همان خدایی که زبانم لال گله مندش بودی ......

+   کوله بارم بر دوش , سفری می باید تا ته تنهایی محض .....من رضا را دارم , من رضا را دارم , من رضا را دارم......من ....رضا

+مشهد , خ آخوند خراسانی , جهاد3 , تاکسی در بست ......راننده : کرایه +گنبد نما ......باب الجواد , ورودی خواهران, خسته نباشید خانم خادم .....سلام دخترم ...صدای قج قج پلاستیک .....فقط یک چادر وجانماز دارم داخلش .......باشه دخترم زیارتت قبول واقع بشه انشاالله. التماس دعا....محتاج ترم بدعایت                        باب الجواد , صحن جامع رضوی ,اذن دخول , بست شیخ بهایی, صحن جمهوری اسلامی , پنجره طلایی بالا سر حضرت .......بست شیخ طوسی , صحن انقلاب اسلامی ,کنارسقاخانه ,روبروی پنجره ای فولادین                                      بالاخره رسیدی بغضت را بشکن            شـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرم


+اینجا باید اذن دخول حرم حسین(ع) را به هنگام وداع با رضایشان خواند ......به عبارتی وضو را مشهد میگیری ونماز را در کربلا اقامه میکنی

+آن جا که باشی همه دردهایت را به دست ف ر ا م و ش ی می سپاری , توفقط هوای سبک حرم را میخواهی که جرعه جرعه وارد رگ هایت شوند ....تو فقط شکر میگویی که این جا را داری , تو فقط همین جا را داری , پس قناعت پیشه کن زیاده گویی و زیاده خوایی نکن و لب ببند , فقط  نفـــــــــــس بکش, دم ....بازدم

+ای کــــــــاش همه راه ها و جاده های زمینی , هوایی , دریایی و حتی بی راهه های این سرزمــــــــین به شهر شما,  مشهد شما , مرقد شما  ختم میشد آقا......ا ی ک ا ش

وقتی که دانه بود و نبود کبوتر است
               باب الجواد راه ورود کبوتر است
                          از دست صاحبان کرم می چکد هنوز
                                          گندم! همان که شرط وجود کبوتر است
                                                         هر شب به خاک صحن شما بوسه می زنم
                                                             قطعاً که جایگاه سجود
کبوتراست                                                           من مطمئن شدم که وجود مناره ها                                                                                تصویری از نماد صعود کبوتر است

هر پشت بام خانه که جای کلاغ نیست

                                           گنبد فقط محل فرود کبوتر است

                                                                                             مهران رجبی

دانلود با شرط صلوات

رفت ۳:

چراغ سبز است بچند قدمی اش که میرسی قرمز میشود .دلت میخواست رد میشدی با سرعت و  نمی ایستادی ,دلت میخواست می رفتی  و زودتر می رسیدی ....اما نه ببین که از کجایی و به کجا میروی ؟ گاهی اوقات با خودت بگو به کجا چنین شتابان ؟ شاید آخرش این باشد که قدر جایی را بدانی که داری میروی , آنجا را میگویم پشت چراغ قرمزی که قرار است نمیدانم کی س ب ز شود

+ حضرت علی (ع) : نه تو از اجل پیشی میگیری و نه آن چیزی که قسمت تو نیست به تو خواهد رسید.....

+از من نیاز می رسد و از تو ناز   حُ س ـےن 


باز هم هـــــــــر روز عاشورا و هر جــــــــــــا کربلا .....

فی کتاب الله :" يا أيّهاالذين آمنوا لا تدخلوا بيوت النبىّ إلاّ أن يؤذن لكم "

به گمانم اذن دخول بیت حسین(ع) را باید بدهی پشت پنجره فولاد امضا کنند و بعد.......حی علی الکربلا

وااااای که چه امام رئوفی داریم مــــــــــــــــــا

 آقا جان کجا برویم  باز هم گدای در خانه شماییم  و جز شما کسی را نداریم

ای که مرا خوانده ای راه نشانم بده        گوشه ای از کربلا جا ومکانم بده

6120757-b.jpg

* لیاقت داشته باشم نائب الزیاره هستم ابتدا برای کسانی که بایک یا حسین , حُسینی شدند ,کربلا نرفتند و کربلایی شدند ...همان هایی که وضو در کارون گرفتند و نماز را کربلا اقامه کردند , همان هایی که آرزوهای من وشما را داشتند ولی بر بادشان دادند .....

دعا کنید با شهدا محشورمان کنند

** خدا کند که نباشم جز آن دسته ای که "  فَمَا تَنْفَعُهُمْ شَفَاعَةُ الشَّافِعِينَ " که شفاعت حسین هم کارساز نباشد  و مستجاب الدعوه باشم نه برای خودم برای شما, برای سیده عزیزم, برای رهای تنها با خدا , برای نگین مهربان , برای مینای بلورین , برای ستاره بانو ,برای خاک برای همه و همه وهمه دوستان بُعد حقیقی و مجازی زندگی ام

*** دعا کنید دعاهایم در حقتان مستجاب شود و التماس دعا گفتن هایتان قبول ... وشما حلال کنیدمان , یادتان همراهمان است در بین الحرمین عشاق

**** عجیب دلشوره غریبی دارم , ولی آرامم , آرام

کربلا برای دیدنت چشم انتظارم     همه لحظه لحظه هارا می شمارم

یامولانا علی(ع)

نیمه ی راه

برای راهی شدن , برای زائر حریم شما بودن  همیشه فرصت نیست آقای من .

دوباره شروع شد قصه امروز را به فردا موکول کردن , فردا را به پسین فردا , وهفته را به هفته دیگر...

این ها همه بهانه است ! برای کسی که هنوز دعوت نشده است.

از 25 تیر ماه ممنوعیت اعزام زائر به عتبات

در کوی نیکنامی ما را گذر ندادند

                           گر تو نمی پسندی تغییر کن قضا را

سلام بر دردانه موسی بن جعفر(ع)

و آن زمانی که خداوند شما را آفرید به فکر دل تمام دختر ها بود .........

و ای کاش تو باشی  الگوی همه دخترهایی که امروز به مناسبت ولادتت بهشون تبریک میگن

و ای کاش چون تو باشیم و وچشم بدوزیم به رفتار مادرت زهرا(س)

و آه که چه سخت است شنیدن تبریکهایی که  میدانیم حقمان نیست ........

بانوی کریمه از ما تا  شما  فاصله هاست ....


 

آنم کن که باید......

خداوندااااااااااااا

تو چنان هستی که من می خواهم

                         مرا آنچنان کن که خود می خواهی

                                                             من آن نیستم که باید

                                                                                    آنم کن.....


http://tanhae.com/dl/post/2010/0097Baby.jpg
منبع : نامعلوم

به خدا در هوس دیدن شش گوشه دلم تاب ندارد/ نگهم خواب ندارد


 «کربلا تربت می‌سازد و همه ابدان شیعیان را تربت می‌کند. از عطش، آب بدن خشک می‌شود و تشنه دنیا و آخرت می‌شود. هم تشنه آب ظاهری می‌شود و هم تشنه معنوی. تشنگی، آب بدن را می‌کشد و کم می‌کند و آن را خشک و خاک و تربت می‌کند. کسی که تشنه کربلا شد، بدنش سرانجام تربت می‌شود؛ همین بدن ظاهری، حتی اگر نمرده باشد.»

 تربت را اگر به دریا بزنی، خجالت می‌کشد که طغیان کند و ساکت می‌شود. اگر آن را به تب شدید چهل درجه عرضه کنی، تب فوراً ساکت می‌شود و از آن بدن می‌رود، خجالت می‌کشد. تربت به او می‌گوید تو حرف نزن، من مال کربلایم. به تب می‌گوید من از صبح تا ظهر عاشورا طوفان‌ها دیده‌ام

 
 (حاج اسماعیل دولابی )

(+) یه خدا و یه جهان و یه خیابون که بین الحرمینه
      دوتا گنبد  دو تا مرقد  که برای ابالفضل وحسینه
      لک لبیک, لک لبیک , لک لبیک  حسین , عزیز زهرا(دانلودنوحه)

بدون شرح

http://img4up.com/up2/21354225721141256452.jpg

من کشته مرده  توای هستم که نمیدانی چه بر ســـــــــر داری!!!

من اما  میدانم چه بر سر گذاشته ام این شبها , این چند ساعت ,این چند دقیقه شاید......

ولی در تمام  عمر  زیر پـــــــــــــایم میگذارمش  ,  زیر زیر پــــــــــــــــــــا

این است فرق فاحش من و تو ...............

و در ظاهر چشمان گریان من , خندان تو

سائل و کریم ....

بعضی وقتها (به ناگاه البته) بغــــــــــض میکنی .

یه چیزی میشه  سد راه گلویی که خـــــــــدا از رگ گردن بهش نزدیکتره .

مثلا وقتی که نذری میدند دم خونتون , یه بسته نون که روش با خط سبز نوشته :

سفره کرم امام حسن مجتبی (ع).........

همون لحظه یادت می افته به   " گدای گدا بودن خودت و کریم بودن امام "

این واو , واو استبعاد هستش.......خلاصه یعنی من کجا و کرم تو کجا؟؟

http://www.duelfa.com/wp-content/uploads/2012/01/imam-hasan.jpg

بغضت که بشکند آرام می شوی ,حداقلش این است که احساسی نمناک صورتت را لمس میکند!

می گویند انسان تنها موجودی است که میتواند بگرید !

دلم به حال ملائک می سوزد نه میدانند بغض چیست و نه اشک و نه غم و نه گدایی.....

چون مجبورند و ما انسان ها مختاریم

ولی آیا اختیاری که من دارم به این چیزهایی که او ندارد می ارزد؟


بعدا نوشت (23:25) :

گفتند کریم است .......کاملا غلط است

من یقین دارم  "کریم اهل بیت " بودنت را

اگر شبیه دوستی , از پشت سیم خاردارهای مرز مهران , گریان  بر گردانده نشوم ,

اگر شبیه  کسانی که نرفته برگشتند اشتباهی نباشد این دعوت!

شاید این بار درست باشد ماجرای زیارت حسین بن علی(ع)

وشاید زیارت  مولایم علی(ع) در شهر نجف

دعا کنید که بشود این آرزو محقق

سایت لبیک دات کام مینویسد: باعرض تبریک شما به عنوان زائر اصلی  انتخاب شده اید

شاید این هشتمین بار باشد که باز میکنم همین صفحه را  به بهانه شکاک بودنم

وهر بار نمیدانم از کجا گونه هایم  خیس میشوند و دیدگانم تار 

نه من خواب نیستم بیدارم ......بیدار

حب الحسیـــــــــــــــــن

 نام تو بردم دلم آتش گرفت ....

آخر لبی که تبرک شود بنام حسین دل را آرام خواهد کرد ولی امروز.....

خدایا کربلاییمان که نمی کنی

لااقل کرمی بفرما و حسینی مان کن که به غیر از حسین نبینیم و به غیر از حسین نخواهیم

این جا درون دل من طلب طالب به مشابه نیل مطلوب نیست

لیاقت که ندارم می دانم اما دل که دارم .....

باور کنم کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا را ؟ وقتی هنوز ارض نینوا را وجب نکرده ام ؟

باور کنم کمر شکسته ز ی ن ب را وقتی  گودال ندیده ام ...؟

باور کنم که  عباس علی وجودش  را داد برای محبوبش ....؟

باور کنم دوراهی عشق را ؟

***این که  آدم حقیقتی را  بدونه  یه چیزه

     این که  اون حقیقت را باور کنه   یه چیز ه دیگه اس !

     * این که دلش هر روز بهونه اون حقیقت واقعی را بگیره  یه چیزه!

        واین که دلش و وجودش لیاقت درک اون حقیقت  را داشته باشه یه چیز دیگه است !

      و معمولا این آخریه  که به  این  راحتی ها به دست نمیاد !

یعنی آخری یه چیزی می خواد به اسم   توفیق !

این توفیق یه چیزی می خواد به نام ظرفیت !

این ظرفیت یه چیزی می خواد به نام لیاقت   !

این لیاقت یه چیزی می خواست به نام همت  !

این همت یه چیزی می خواست به نام زمان !

که دو دهه و اندیش  گذشت اما هیچ یک حاصل نشد !!!


http://graphic.ir/pictures/___1/__17/islamic_art_14_20091201_1474457469.jpg

غافر..... رحمان

می گویند  :

روی پرده کعبه این آیه حک شده است :

نَبِّئْ عِبَادِي أَنِّي أَنَا الْغَفُــورُ الرَّحِـــيمُ

و من تا ابد به همین یک آیه دلخوشم
........

بندگانم را آگاه کن که من بخشنده مهربانم

http://www.salmas-ag.ir/portals/salmas-ag.ir/89/444723_qeVhsJl4.jpg

+ اللهم ارزقنی حج بیتک الحرام فی عامی هذا ..... و زیارة قبر نبیک

روزه داری

کمی گرسنه ام .....سردرد عجیبی دارم .......اما بیش از این ها تشنه ام (&)

خوب اینها که وضعیت جسمانی تن من است

اما نه   ,  من بیشتر تــــــــشـــــــنه  رسیدن به تویی هستم که از رگ گردن به من نزدیکتری....(دقت داری که چقدر تناقض هست در این جمله ؟؟؟   باشه  ببخشید در وجود من ضد ونقیض زیاد است .......وجود من  )

این روزها واین شبها پیمودن این مسیر را آسان تر میکند....خداوندا توان بهره برداری عطا فرما

http://up.vatandownload.com/images/zvk9u0lepwznv4gl0nf.jpg

(&) آخه کدوم پزشک این همه سختی را برای بدن تایید میکنه  ؟؟؟؟

      همون که وقتی همه پزشکا جوابت کردند برایت معجزه میکنه  !!!!

این  منـــــــــــــم

من یک دختـــــــر ایــــرانـــیـــــم
 
بــــــــدان "حــــــوای" کسی نـــــمی شــوم که به "هــــــوای" دیگری برود

تنهاییم را با کسی قسمت نـــمی کنم که روزی تنهایم بگذارد

روح خـــداست که در مــــــن دمیـــده شده و احســـــاس نام گرفته

ارزان نمی فروشمش......
 
دستــــــهایم بــالیـــن کـــودک فـــردایـــم خـــواهـــد شــــد
 
بـــی حـــرمتـــش نمی کنم و به هــر کس نمی سپارمش....


ادامه نوشته

شکستـــــــه دل

پازل دل یکی رو به هم ریختن که هنر نیست!

اگه تونستی با تیکه های شکسته دل یک نفر

یک پازل دل جدید واسش بسازی اونوقت هنر کردی!


 
دل نوشت:
نقــاش خــــوبی نــــبودم... اما .. ايــن روزها... به لطـف تــــــــــو... انـــتظار را ديـــدنی ميكــشـم

                                      اللهم عجل لولیک الفرج
رواق منظر چشم من آشیانه توست               کرم نما و فرود آ  , که خانه خانه توست

از نعمت ها سوال می شود....

هر ذزه  ,

راه  به سویی دارد  ,

غایتی دارد  ,  باری دارد  و   رسالتی.....

آبی که باید جاری شود و جایی را آباد کند ,

تشنه ای را سیراب کند ,

آتشی را فرونشاند  , 

پلیدی را بزداید.....

اگر مانعش شدیم  ,

جریان "رشد و رویش"  را مانع گشته ایم  ,

و اگر امکانات تو به گندیدن " آب " بینجامد تو مصداق :                       

   " صَدّ عَن سَبِيلِ اللّهِ "

بوده ای  و   قال الله تعالی :

الَّذِينَ كَفَرُواْ وَصَدُّواْ عَن سَبِيلِ اللّهِ زِدْنَاهُمْ عَذَابًا فَوْقَ الْعَذَابِ بِمَا كَانُواْ يُفْسِدُونَ ﴿نحل ۸۸﴾

 وبعد سوال می کند استاد :

مطمئنی که سد راه نیستی؟؟؟ نه  فقط برای هر قطره قطره آب  ,

 که برای هر لحظه لحظه گفتن وشنیدن  و رفتن و آمدن  و خوردن و پوشیدن ......

منبع: (+)

http://bahar-20.com/nsb/albums/userpics/10001/47b5a156a688111_love.jpg

 از من:   آری , همه چیز در این دنیا وسیله است تا من و تو را بسنجند تا بنیه ما را

 محک بزنند و بشناسندمان !!

مثلا همین آب ......روزی برای آزمودن عمر بن سعد وسپاهش , ده روز بعد برای طفلان حسین(ع)

همان روز برای نمایش شجاعت عباس بن علی (َع) بعداَ تر ها در فکه { گودال قتلگاه} آنجا که از

" تشنگان خوی حسین(ع) " جان می گرفتد و این روزها برای آزمودن من{ به قول استاد}

**من می گویم آب شاید مایه حیات باشد برای ما زمینی ها

ولی برای "خاصان" آب یک وسیله است

وسیله ای برای سر افرازی .......

پی نوشت :

وقتی می روی جایی دانش بجویی که نام دانشگاه را یدک میکشد , گاهی وقتها که خسته

میشوی ازاین دروس مدرنیته صنعتی که غیر از  فرمول و عدد و خشک تر شدن چیزی نمی آموزدندت , 

سر برخی کلاسها رفتن ونشستن  که همین علوم  مدرن را با یاد خدا همراه  می کنند

 آرامت می کند نا خود آگاه ....و به تو می آموزد با این راه هم می توان به خدارسید

 وتو راه را اشتباه نیامده ای.

( درست است , بعضی ها برای الگو شدن نمونه اند در هر قشری که باشند)

این خانه....

نه من آنم که ز فيض نگهت چشم بپوشم       نه تو آنی که گدا را ننوازی به نگاهی

در اگر باز نگردد ، نروم باز به جايی          پشت ديوار نشينم ، چو گدا بر سر راهی

کس به غير از تو نخواهم ، چه بخواهی چه نخواهی

باز کن در ، که جز اين خانه مرا نيست پناهی


خدایا مرا ببخش به خاطر همه درهایی که زدم،و هیچکدام خانه تو نبود!

خدایا مرا ببخشش به خاطر همه راههایی که رفتم و به تو ختم نشد!

أَحَسِبَ النَّاسُ أَن يُتْرَكُوا أَن يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لا يُفْتَنُونَ .....

{ آيا مردم پنداشته‏ اند كه همين كه [به زبان‏] بگويند ايمان آورديم آنان را رها می كنند و آزموده نمی شوند؟( سوره مبارکه عنکبوت - آیه 2) }

+  امتحان های خدا را دوست تر می دارم.

  نه زمانش معلوم است نه مکانش و نه رقیب سر سختی.

  نه استرس داری نه هول و هراس و نه حتی میدانی که داری امتحان میشوی.

  شاید بعد هایش بفهمی که دیگر دیر شده است.

  و  تو خوب می دانی که نفست به اندازه وسعش امتحان می شود.(لایکلف الله نفسا الا وسعها)

 نه مهلت اعتراض داری و نه درخواست تجدید نظر ...

 حتی وقتی مردود هم شدی یا حتی مشروط راه را با یک بازگشت نادمانه و صادقانه باز گذاشته اند .

 که گاهی می بینی نمره ای  که  آورده ای , در معدلت تاثیر سویی  که نداشته  هیچ  حتی  تو را دوست تر میدارند در این امتحان...(الله یحب توابین ویحب المطهرین)

حتی میشود که پارتی  برای خود اتخاذ کنی دراین تشکیلات پیچیده و پارتی هایی داشته باشی که شفیعت  میشوند راه و بی راه .

 آری من امتحان های خدا را دوست تر میدارم.

http://nevaak.com/wp-content/uploads/2012/04/book-90661.jpg

و نخوانیم کتابی را که در آن باد نمی آید

و در آن پوست شبنم تر نیست.

و کتابی که در آن  یاخته ها بی بعدند.

+ زندگی  کتابی است پر ماجرا , هیچ گاه آن را به خاطر یک ورقش  دور مینداز.

----------------------------------------

انسان به اندازه برخوردهایی که دارد انسان نیست بلکه درست بالعکس به اندازه  نیازهایی که درخود احساس می کند انسان است وهرچه فاصله بودن تا شدن زیادتر باشد او آدم تر است(دکتر شریعتی)

+ بودن تا شدن آرزوهای توست........جنس آرزوهایت که زیبا باشد  قدم به قدم  تو هم زیباتر می شوی

+راستی حواسمان  باشد  آرزو هایمان را به دست باد نسپاریم زیرا همین آرزو ها می شوند ما .... و طی میکنند این فاصله بین بودن تا شدن را.

 

در انتظار ....

.

چه اسفند ها .....آه چه اسفندها

 برای آمدنت دود کردیم

برای تویی که گفتند همین روزها از همین راه میرسی

نمی دانم چرا هنوز نرسیده ای؟؟؟

+ در انتظار تو کاسه صبر که هیچ َ صبر کاسه هم لبریز شد......

کربــــــلا کعبه دل هاست ،خــــــدا می داند

http://shamimekosar.ir/karbala.jpg

واحد اندازه گیریِ فاصله " مــتــر " نیست ؛
" اشتیاق" است ...
مشتاقش که باشی ،
حتی یک قـدم هم فاصله ای دور است ...


گاه می رویم......

گاه می رویم تا برسیم

کجایش را نمی ‌دانیم.

فقط می‌ رویم تا برسیم....

بی خبر از آنکه همیشه رفتن راه رسیدن نیست.

گاه برای رسیدن باید نرفت، باید ایستاد و نگریست.

باید دید، شاید رسیده ای و ادامه دادن فقط دورت کند.

باید ایستاد و نگریست به مسیر طی شده ......

گاه رسیده ای و نمی‌ دانی!!

و گاه در ابتدای راهی و گمان می کنی رسیده ای.
مهم رسیدن نیست، مهم آغاز است
که گاهی هیچ روی نمی دهد
وگاهی می شود بدون آنكه خواسته باشی!

تصمیم نگیر.......

و اگر گرفتی آغاز را به تأخیر انداختن، نرسیدن است.

اما گاهی آغاز نکردنِ یک مسیر بهترین راه رسیدن است.

گاهی لازم است پای کامپیوترت نباشی، گوگل و یاهو و فلان را بی‌خیال شوی

با خانواده ات دور هم بنشینید، یا گوش به درد دل رفیقت بدهی و
ببینی زندگی فقط همین صفحه نمایش و فضای مجازی نیست....

شاید هم بخشی از حقوقت را بدهی به یک انسان محتاج تا ببینی

در تقسیم عشق در نهایت تو برنده ای یا بازنده؟

لازم است گاهی عیسی باشی

ایوب باشی

و بالاخره لازم است گاهی از خود بیرون آیی و
از فاصله ای دورتر به خودت بنگری و با خود بگویی:
سالها سپری شد تا آن شوم که اکنون هستم......

آیا ارزشش را داشت؟

(خلاصه ای از یک ایمیل مختصرا اصلاح شده)



http://nilooblog.com/up/images/ycdlltlq5tbze4cn9vl.jpg

شاید....

 http://s2.picofile.com/file/7209100749/35.jpg

شاید ، گاهی اوقات

تنها گناهمان ،

این باشد ،

که نخواسته ایم

گناه کار باشیم .


+ توضیح نوشت:

گاهی اوقات محکوم می شویم  ، به جرم این که نخواسته ایم گناه کرده باشیم

 چون از نافرمانی خدا ترسیده ایم......

ولی اشکالی ندارد بگذار هرچه مبخواهند بگویند!

تو ببین خدایت  چه می گوید؟

عشق یعنی یه پلاک....

http://bacheshia.persiangig.com/mp3/311487_orig.jpg

جایی که من دانش می جویم (!)امشب میهمانی عزیز داشت .

نشد که میزبان باشم برایتان وقتی پس از 28 سال بی خبری می آیی

وقتی حتی نه مادری مانده نه پدری برایت که  با دیدنت التیام یابد داغ دلشان ،

 خوب معلوم است که آمده ای تا مرا شرمنده تر کنی از این چنین زنده بودنم

شهید "محمد مهدی عموچی" ،نه تو این همه سال مفقود الاثر نبوده ای بلکه ما بوده ایم!!!

آبرویمان را شفاعت کن امشب نزد بانوی فاطمیه.......

"مبــــــــــــــــــــــــارکت باد " این  مدل  ری کاوری

پ ن =سپرش را فروخت برای فاطمه (س) آشیانه بسازد ،نمی دانست روزی فاطمه (س)خود سپرش خواهد شد ....

تهاجم یعنی فرهنگی

چه خیابون هایی

چه مغازه هایی

چه ماشین هایی

چه دختر هایی

چه پسر هایی

چه لباس هایی

چه تکه کلام هایی

چه آهنگ هایی

چه پارک هایی

چه  تعارف هایی

چه دغدغه هایی

چه دنیایی.............

این ها شاید چیزهای مهمی نباشند

اما  واسه خیلی از انــــــــسانها خیلـــــــلی عذاب آورند....

http://www.ariapic.org/uploads/1389/aban/16/Axhaye%20barani/y49steroshij7u58kx85.jpg

+مو لای من ببخش که فقط نشسته و گفتیم :خدا کند که بیایی......

+ جایزه اسکار را نه به فرهادی بلکه به اونایی باید داد که با نام مدرنیته و آزادی ، فرهنگ وهویت ملی واسلامیمون را ازمون دزدیدند .....

به افتخار همشون یه کف مرتب بزنید . آخه والله کم کاری نکردند ، میدونید چقدر هزینه کردند ؟ چقدر وقت گذاشتند ؟ چقدر راه رفتند وخون دل خوردند ؟ بالاخره " لیس للانسان الی ما سعی"



آخر من که باشم که چشم به راه تو باشم..؟؟؟

چه روزها که یک به یک غروب شد ، نیامدی

چه بغض ها که در گلو رسوب شد نیامدی

خلیل آتشسن سخن ، تبر به دوش بت شکن

خدای ما دوباره سنگ و چوب شد ، نیامدی

برای ما که خسته ایم ودل شکسته ایم نه !

ولی برای عده ای چه خوب شد ، نیامدی

تمام طول هفته را در انتظار جمعه ام

دوباره صبح  ، ظهر نه غروب شد نیامدی!!

"مهدی جهاندار"

http://fatemeh.persiangig.com/image/vv%20copy.jpg
 خود نویس : دلم گرفته ، ولی نه به اندازه دل گرفته تو بعداز هزار واندی سال
انتظار،  پس بغضم را میخورم ....به احترام انتظار تو!

      

قایق سهرابـــــم آرزوســـــــــــــــــت .....

قایقی خواهم ساخت
خواهم انداخت به آب.
دور خواهم شد از این خاک غریب
که در آن هیچ کسی نیست که در بیشه عشق
قهرمانان را بیدار کند.

قایق از تور تهی
و دل از آروزی مروارید،
همچنان خواهم راند
نه به آبیها دل خواهم بست
نه به دریا ـ پریانی که سر از آب بدر می آرند
و در آن تابش تنهایی ماهی گیران
می فشانند فسون از سر گیسوهاشان

همچنان خواهم راند
همچنان خواهم خواند
«دور باید شد، دور.
مرد آن شهر، اساطیر نداشت
زن آن شهر به سرشاری یک خوشه انگور نبود
هیچ آئینه تالاری، سرخوشیها را تکرار نکرد
چاله آبی حتی، مشعلی را ننمود
دور باید شد، دور
شب سرودش را خواند،
نوبت پنجره هاست.»
همچنان خواهم راند
همچنان خواهم خواند

پشت دریاها شهری ست
که در آن پنجره ها رو به تجلی باز است
بامها جای کبوترهایی است، که به فواره هوش بشری می نگرند
دست هر کودک ده ساله شهر، شاخه معرفتی است
مردم شهر به یک چینه چنان می نگرند
که به یک شعله، به یک خواب لطیف

خاک موسیقی احساس تو را می شنود
و صدای پر مرغان اساطیر می آید در باد

پشت دریا شهری ست
که درآن وسعت خورشید به اندازه چشمان سحرخیزان است
شاعران وارث آب و خرد و روشنی اند.

پشت دریاها شهری ست!
قایقی باید ساخت .

http://bobpic.com/Gallery/87/9/5/Rain_Photography/Part2/Rain_Photography%20(13).jpg

 ز هیــــــــاهـــــــوی  همه  اهل  زمیـــن ، بیــزار شده ام !

هــــــی سهـــراب ، قايـــق ات جايي برای  مــن  دارد؟؟

باران

اگــــــــــــــــر چترت خــــــــــــــداست بگذار ابر سرنوشت هر طور می خواهد ببارد.........

http://golnet2.persiangig.com/chatrekhaterat.jpg

** مولا جان ... جمعه ای دیگر گذشت و نیامدی !
زهرا (س) سخت بیمار است و منتظر ... تا کی باید غربت دوری ات را باور کنیم؟ تا کی هر سال ایام فاطمیه ندبه مادر کنیم؟
مولا جان ... بی تو علی تنها ماند دیگر بس است ... ندبه هایت هر روز غریب تر می شود... دل مادر سوخته تر...!!!!


ادامه نوشته