باز کن در که جز این خانه مرا نیست پناهــــــــــی....

یک وقت هایی می طلبد که خودت باشی و خودش ! تنهای تنها

گوشه ای دنج را انتخاب کنی که نه ازتوست نه از دیگری بلکه از اوست و مهمان خوان نعمتش شوی و تنهای تنها برایش بگویی و او بشنود .......و همین قدر بس بود مرا که سبک تر شدم از بغض هایی که نمی دانستم کجا بریزمشان

می گفت: شما دو روز در خانه خداوند متعال می نشینید برای اینکه خدا یک روز به شما امر کند که روز سوم را باید در خانه ام محبوس بمانی....اعتکاف یعنی به اشاره او آمدن و به امر او رسیدن و به اذن اورفتن... میگفت : توقع نداشته باشید از این در که بیرون رفتید همه چیز به کام تان نشود نه اگر به همین یک نگرش از امام حسین (ع) هم برسید که فرمودند : " الهی رضا برضاک " برای همه عمرتان بس است .... آدم ها هرچه مقرب تر شوند ، درد و رنج هایشان هم قریبتر می شود چرا که گفته اند : " البلاءُ لِلوَلا " خودتان را آماده کنید برای امتحان هایی که هرکدامشان به سختی المپیادها ، و نه سخت تر است ، اینجا که آمدی یعنی من جز تو را نمی خواهم ...به حرف که نیست باید اثباتش کنی

گفت پیغمبر اگر کوبی دری          عاقبت زان در برون آید سری

یعنی نه نتها رسیدن و دریافت نعمات خدا و آرزوهایمان  دلچسب است بلکه کوبیدن دری که قفل اش زنگار بسته باشد هم شیرین تر از اولی است و چه لذتی دارد باز شدن این قفل زنگاری پوسیده وقتی همه راهها را برویت می بندند.

+ گفت آنچه یافت می نشود آنم آرزوست....

می گفت :وقتی انسان مصلحت خود را نمی داند برای چه دعایی کند که عاقبتش را نمی داند.... بگو راضیم به رضای تو

من صحیفه سجادیه  را ورق زدم و زمزمه کردم در حق مادر و پدر دعا داشت تا در حق دشمن ، که زیبا خواسته هایی بود از امام رحمت

دعای 24: خدایا مرا چنان کن که نیکی پدر ومادرم را در حق خودم بسیار بینم و اگرچه اندک  باشد و نیکی خود در حق آنان را اندک بینم اگر چه بسیار بود.

دعای 28: دانسته ام که نیاز خواهی انسان نیازمند از نیازمندی دیر نشانه کم خردی و کج اندیشی است

دعای22 : مرا از کسانی قرار ده که هنگام آسودگی ، تو را مخلصانه می خوانند، آن سان که بیچارگانت هنگام درماندگی

دعای 54: خدایا اعتماد و امید من در همه کارها به توست ، پس برای من چیزی را مقرر کن که سرانجامش از همه نیکوتر است

.

.    

"آمین یارب العالمین


افسران - خانه دوست کجاست؟

+ تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو می گوید

   ترا در بیکران دنیای تنهایان

  رهایت من نخواهم کرد

  رهاکن غیر من را ،آشتی کن با خدای خود

   توغیر من چه می جـــــــــــــــویی ؟

   تو با هر کس به غیر از من چــــــــــه می گویی ؟

   تو راه بندگی طی کن عزیزا ......... من خـــــــــــــــدایی خوب میدانم

  بجو ما را  ،  تو خواهی یافت 

  که عاشق میشوی برما و عاشق میشوم بر تو که وصل عاشق ومعشوق هم ،

آهسته می گویم  :      خــــــــــــــــــــــــــــــدایی عالمی دارد !

(قال الله تعالی : من طلبنی وجدنی و من وجدنی عشقنی  ومن عشقنی عشقته و من عشقته قتلته و من ...)

+تمام عبادات ما عادت است                به بی عادتی کاش عادت کنیم

چه اشکال دارد پس از هر نماز               دورکعت گلی را عبادت کنیم

رعایت کن آن عاشقی را که  گفت:          بیا عاشقی را رعایت کنیم

لایق بوده باشم به رسم مادرمان فاطمه الزهرا (س) {" اَلجار ثـُمَ دار " را میگویم برای تک تک تان مغفرت و عاقبت به خیری + کربلایی شدن  را خوهان شدم ، امید است که اجابت شود}


(+ اندکی بود از آنچه در آن سه روز شنیدیم ، قصور این جانب را در بدفهمی و بد قلمی ببخشید )



دنیا عوض نـــمی شود ...سال چرا !

صبر کن دنیا این قدر زود به زود  ، رنگ عوض نکن

بایست شاید نفسی  ، قلبی  ،آهی  ، نگاهی  ،صدایی  ،سکوتی  دراین سال سخت تپیده باشد

حیف است که تدوام نیابد  ویژگی های تو

تا جایی که توان داری عذاب و سختی راه را برایمان دو چندان کن .....دنــــــــــــــیــــــــا

گرچه تو را از تغیُر باکی ست ولی فرصت های باقی مانده را برای نوشاندن زجر به مشتریانت از دست نده

سال عوض می شود اما خاصیت تو هرگز ....هر گز

http://www.avazak.ir/gallery/albums/userpics/10001/Photo-Skin_ir-Love576.jpg

++ مشکل از حافظ و سعدی و من و بیدل نیست

همه با قافیه ی عشق مصیبت دارند

ادامه نوشته

میراث آلبرتا **

22 اسفند ماه 84

تهران - دانشگاه صنعتی شریف

ساعت :10 صبح

اینجا مکانی است که نام دانشگاه را یدک می کشد ، یعنی محل رشد و فرهیختگی یعنی جایی که به فرموده امام (ره) کارخانه آدم سازی است ....دانشجویانش ( انسان شده هایش ) به نمایندگی انجمن اسلامی اش به خشم آمده اند ، نرده های دانشگاه را نقش برزمین کرده ، نیروی انتظامی تکاپویی خاص نشان می دهد برای جلوگیری و کاهش درگیری به وجود آمده در فضای درون و اطراف دانشگاه .

باز هم این جا همان کارخانه آدم سازی است ، انسان هایش دو دسته شده اند :عده ای دو جعبه چوبی حاوی استخوان و پلاک دو شهید گم نام را با دل و بر دست می برند ، عده ای هم دست هایشان را مشت کرده  و ناسزا می گویند .

روشنفکرانش عقیده دارند دانشگاه محل تحصیل است و زندگی ، نه گورستان ....

تجمع کنندگان روشنفکر حصار ها را شکسته ، حتی دیوار صوتی را و فریاد زنان به حاملان دو شهید گم نام ، که ایضا ریش و سبیل دارند و برادرند و عقب مانده ، حمله کردند...

تعریف این جایش سخت است که تابوت های سرخ و سفید و قرمز پوش با چه وضعی زیر پا می روند و بعد ترش با چه شرمندگی به خاک سپرده می شوند .

در مستندی دیدم یکی از همان تحصیل کرده های روشن فکر به گروهشان لقب مردانگی و غیرت و بزرگی می داد.

این جا باز هم تهران است دانشگاه علم و صنعت شریف است...اینجا بهترین دانشگاه کشور است .

+ بدا به حال جامعه ای که شریف ترین تحصیل کرده های دانشگاه شریفش اینان باشند ،بدا به حال تحصیل کرده هایی که زیر پا گذاردن خون جوانان هم سن وسال هم وطنشان بالاترین درجه آزاد مردی و مردانگی و غیرت باشد .بدا به حال مایی که الگوهایمان و رفتار هایمان و اندیشه هایمان از غرب زدگی نشات گرفته است !

+مردانگی را باید از مردان بی ادعا آموخت نه شمایی که چون سرو قد کشیده اید ، چون کفتار می اندیشید و همانند روباه مکر می کنید و همه چیز را می بازید .


**آلبرتا ، دانشگاهی است در ایالت کانادا که عده کثیری از همان روشنفکران 22 اسفند 84 ، سال های بعد برای ادامه تحصیل به آنجا بورسیه شدند.

+ آقاو خانم دکترهای امروز و کارشناسان دیروز دانشگاه شریف ، مبارکتان باد میراث شریف آلبرتا

بدون شرح

http://s1.picofile.com/file/6875437622/%D8%AC%D9%88%D8%A7%D9%867_%DA%AF%D8%B1%D9%88%D9%87.jpg

+ حواسم باشد که حرف زدن ها و نزدن ها و لباس پوشیدن ها و نپوشیدن ها و دیدن ها و ندیدن ها  وخلاصه  بودن ها و نبودن هایم را با چه کسانی قسمت می کنم و دارم از چه طیفی تقلید میکنم ...که به زودی از آنان خواهم بود

+ روایت است ازحضرت محمد(ص) که در قیامت هرکسی با دوستان و محبان دنیایی اش محشور میشود...در انتخاب دوستان دقت کنیم ،چرا که کسانی هستند که با پیغمبران و صدیقان و شهدا و صالحان محشور شود و چه خوش رفقایی دارد....و هستند کسانی که بابازیگران هالی وود و اسکارگرفته و خوش صدا و مشهور و معروف برانگیخته شوند...

دود این شهر مرا از نفس انداخته است /به هوای حرم کرب و بلا محتاجم

منم شبیه حضوری که هست اما نیست

تویی شبیه خیالی که نیست اما هست...

چه روزهای سیاهی که بی تو سهم دلم

سکوت بود و سکوت و شکست بود و شکست

شهادت امام حسین (ع)

+ نه این که وقتی در رسانه ها و عکس ها کرب و بلا یتان را میبینیم دلتنگ تان شویم ، نه آقا ما دلمان خیلی وقت ها تنگ تان میشود، دل ما دم به دم  هوای حرم تان را میکند و از درد این همه دوری می شکند ...می گویند هر شکستنی رفع بلاست ...اما باور نمیکند  دل های پردردمان 

+ آقا جان شش گوشه جدید مبارک تان باشد ،

آدم ها خانه که عوض میکنند مهمانی میدهند تا خانه جدیدشان را به رخ هم بکشند ....البته بلا نسبت شما ....

مهمان ناخوانده نمی خواهید آقا ؟

یک گوشه می نشینیم ، مودب , خانُم , بی سر و صدا ، زود هم میرویم ...باور کنید دلمان سخت بی قرارتان است

به قول دوستی که میگفت : یعنی اندازه دوتا کف پا هم واسه ما جا ندارید تو خونتون ؟

آغوش خـــــــــــدا

ما انسان ها در عصر احتمالاتــــــــــــــــ به سر می بریم

در عصر شک و تردید ، در عصر یقین و شاید و اما و اگر ....

اما اطمینان و واقعیت و حقیقت ، فقط یکی ست

" این که تو هستی "

همانطور که از ابتدا بودی

             در میانه راه بودی

                   و بی تردید در پایان راه هم خواهی بود

                         همیشه باش     " ای یگانه  اطمینان حقیقی زندگی  "


رهایم نکن !

خیلی وقت پیش تر ها همین جا ،توی همین صحن ، پشت همین پنجره های فولادین

قَسَمَت دادم که راهنمایم باشی ، دستم را بگیری ، دل دردمندم را بخری و مرا به خدایت برسانی...

این روزها که سخت دلم گرفته است ، این روزها که به کسی جز تو اعتماد ندارم

و دلم سخت حریمت را می طلبد، این روزها که دوری که دورم ،

این روزها که راه را گم کرده ام ،این روزها که درجا میزنم

این روزها بیشتر از آن روزها دلم میخواهد دستم را بگیری......

چادری ها....

چادری ها زهــــــــرایی نیستند!
اگر پهلویشان درد دین نداشته باشد...
چادری ها زهـــــــــرایی نیستند!
اگر لبشان ذكر غریب مادر نداشته باشد...
چادری ها زهــــــــرایی نیستند!
اگر زینبی را برای كربلای پسرش مهدی نداشته باشند...
چادری ها زهــــــــــرایی نیستند!
اگر ذكر لب زینبشان چیزی جز «ما رایت الا جمیلا» باشد...
چادری ها زهــــــــرایی نیستند!
اگر فرزندانی را برای امام زادگان عشق نداشته باشند...
چادری ها زهــــــــرایی نیستند!
اگر عدو را با سیاهی چادرشان به خاك سیاه نكشانند...
چادری ها زهــــــــرایی نیستند!
اگر سیاهی چادرشان حرمت خون شهیدان را به عالمیان ننمایاند...
چادری ها زهـــــــــرایی نیستند!
اگر منتظـــــــــر یوسف گمگشته ای نباشند...
چادری ها زهــــــــرایی نیستند!
اگر همت و باكری و كاظمی و مفقودالاثری را برای راه حسین بن علی(ع) نداشته باشند....
چادری ها زهــــــــرایی نیستند!
اگر "سربند یا زهـــــــــــرا س" را بر پیشانی علویان خود گره نزنند...
چادری ها زهــــــــرایی نیستند!
اگر چادرشان مجوز ورودشان به زیر خیمه ی نیمه سوخته ی "مــــــــــادر" نباشد...
چادری ها زهــــــــرایی نیستند!

اگر فكرشان،هدفشان،راهشان،نگاهشان،عشقشان و حجابشان فاطمی نباشد... 

(منبع :یادم نیست)


+روایت است که باایمان  کسی است  که هر بنده ای با دیدنش یاد خدا بیفتد....شاید چادری ها یی که ماباشیم  ظاهرمان دیگران را یاد خدا می اندازد ولی افسوس و تاسف که اگر باطنمان دیگران را به یاد شیطان بیندازد .

+به خودم میگویم : هیچ وقت مغرور نشو ! برگها وقتی میریزند که گمان میکنند طلا شده اند !

...

s35r0edehh7uwuj5rwy.jpg

گاهی وقت ها  ، شاید هم همیشه  ،یادمان میرود از کجا آمده ایم به کجا میرویم و حتی چه میکنیم ؟؟

می گویند خــــــــــــــــــــــــــــدا از حق خودش میگذرد ، اما از حق مردم نمی گذرد ...

حق الناس امروزه یعنی حق آنهایی که کنارشان هستی و با آنها نفس می کشی   تـــــــــــــــا حق آن هایی که برای حفظ  امنیت و  آرامش همین من و تو  خونشان را ،جانشان را و زندگی که من و تو آرزویش را داریم فدا کردند تا شاید من و تو ما شویم ... که گویی نمی شویم.

+ میدانم این جا جای نهی از منکرات نیست ، ولی برای تویی مینویسم که هیچ وقت فرصت نکردم یا نخواستم، چه در سر کلاس و چه در خیابان، به تو گوش زدی کرده باشم، شاید تنها به این دلیل که تنها در تاثیر گذاریش یقین نداشتم  .که اگر تاثیر گذار بوده  و من کوتاهی کرده ام خدایم مرا ببخشد ...

+ بعدا نوشت : دوسه ساعتی میشود از لابلای درزهای پنجره این خانه صدای ترتیل قرآن با صدای عبد الباسط می آید .... به گمانم همسایه ای همین نزدیکی ها پله پله به خدایش رسیده باشد( پنج شبه ساعت نوزده ) چه میگویند این طور وقت ها : خدا رحمتش کند .... آمین

سی و چهارمین بهار

به سختی نفس می کشد ولی همانی است که فریادش پایه های حکومت شیطانی پهلوی را لرزاند .

شده بود مظهر از خود گذشتگی ، ایثار ، رشادت

این روزها اگر کپسول اکسیژنش نباشد دم و بازدمی نخواهد داشت

این ها هستند که سالهاست ما را شرمنده خودشان کرده اند

این ها و رفقای شهیدشان که امروز از هر روزی غریب ترند

     هنوز هستند كساني كه به جاي خون دادن؛ خون مي خورند 

          هنوز هستند کسانی که سال هاست خودشان را از یاد برده اند

                            هنوز هستند آنهایی که برای  آرمان هایشان بایستند و فریاد بزنند

فریاد و خروشی میشویم برایتان فردا...... تا دین نسوزد تا ایمان نرود

تا اعتقادات سی و اندی ساله مان نابود نگردد 

این جا گوش دل که باز کنی فریاد " هیهات من الذلّـــــة " حسین (ع) را خواهی شنید

ایکاش فردا روز شرمنده تان نباشیم به جرم اسراف خون ها و نفس هایی که  برای دین من و امثال من داده اید


تو را من ...

انتظار..

من از یادت نمی کاهم

تو را من چشم در راهم 

آه نوشت

سر کلاس انقلاب اسلامی ایران بعد از پرسیدن سوال استاد درباره انگیزه مان از آمدن سر کلاس و دانشگاه و تحصیل ، دخترک با بغضی که در گلویش گیر کرده بود و باصدایی که از لابلای بغض ها به سختی شنیده می شد گفت : هیچ انگیزه ای ندارد....

تنها آرزویش برگرداندن هفت میلیون پول ناقابل پدر بازنشسته اش است ، که تمام دارایی خانواده اش بوده و آن را برای  تحقیق و ساخت پروژه اش خرج کرده است اما استاد مربوطه نه تنها نمره ای نداده بلکه درس و پس نیازهای این درس را به ترم بعد موکول کرده  و اصلا نگاهی هم به این پروژه پرخرج نکرده و حتی تاییدش هم نکرده که دخترک بتواند هزینه طرح را از مرکز کار آفرینی دانشگاه بووووق بگیرد ...از نداشتن هزینه رفت و آمدش میگوید و اشک می ریزد...

بغض ها کم نبود در این کلاس کم جمعیت پس از درد و دل این بنده خدا ...

استاد در جوابش گفت : الملکُ یَبغی مَعَی الکُفر وَ لا یَبغی مَعَ الظُلم .... گفت و گفت وگفت ....

قبول   "فَسیروا فِی الارضِ فَلیَنظروا کَیف کان عاقِبةُ الظالِمین" این دهه مبارک را هم که بنگریم راست میگوید استاد

"اولئک کاالانعم بَل هُم اَضَل " گفتن ات هم قبول استاد

 گفتم اش استاد  : باحلوا حلوا گفتن دَهَن شیرین نمی شود.... همه کارها را به آخرت واگذار کردن هم دردی از این دختر وامثال او دوا نمی کند .... گفتمش: همین شمایی که دم از دیانت میزنی وخودت را مبرا از فلان استاد میدانی و عضو هیئت علمی فِلان و فُلان دانشگاهی ، جلوی هیچ بشری حرف های امروزت  را تکرار نمیکنی ،به دادخواهی هیچ مظلومی هم برنمی خیزی .

گفتمش : شما ها می گویید: "با یک گل بهار نمیشود " ولی من میگویم میشود

سید روح الله خمینی ، رهبر سی وچهار سال پیش همین ملت ،همان گلی بود  که تمام گل ها که هیچ ، خس و خاشاک و علوفه هرز هم با شکفتنش بهاری شدند

فقط یک فریاد کافی ست ، فقط یک حمایت ، آنگاه دیگر هیچ وقت در جامعه ای که دم از اسلام میزند شاهد چنین ظلم ها و قلب هایی چون سنگ نخواهیم بود

http://nvosoughi.persiangig.com/image/379471_broken_mirror_4.jpg

+شکستن دل آدم ها هنر نیست ، اگر توانستی باتکه های شکسته قلب کسی برایش یک دل سالم بسازی هنر کرده ای...

+دهه فجر گرامی بادا .... الله اکبر...الله اکبر

ادامه نوشته

تفاوت انتظار

سرخیم ،  ولـــی به آبیان پیوستیم

             ما بی تو به تیم هایمان دل بستیم ...

                                این جمعه و جمعه های دیگر حرف است

                                                        اندازه لیگ فکر آقا هستیم ؟؟!!!

                                                                                                         (منبع:پیامک)

+اللهم عجل لولیک الفرج

+ سف های طولانی فروش بلیط و ساعت های طولانی انتظار پشت درهای سرد استادیوم آزادے را تصور کنید !

با این اوصاف برای  غربت و هجران پسر فاطمه الزهرا(س) نباید گریست ؟

+ هفته وحدت ِمان گرامی بادا . . .

د و س ت ِ ت ا ن  دارم ...

 "I donُ t  need you.  I just love you

 "من به شما نیازی ندارم، فقط دوستتان دارم "

 " وَالْحَمْدُ للهِِ الَّذي تَحَبَّبَ اِلَي وَهُوَ غَنِي عَنّي "

(دعای ابوحمزه ثمالي)



+به چه زباني بگويد که به اين خم و راست شدن هاي هفده گانه ي روزانه ي با کراهت ما نيازي ندارد ؟

ديگر چگونه بگويد که از ما بري است که  از ما بي نياز است ؟

دشمن ترين ِ دشمنان ِمان را دوست مي پنداريم و دوست ترين دوست ِ مان را دشمن !!!

يادمان باشد که خدايي که همين نزديکي است ما را دوست دارد :)

هر پشت بام خانه که جای کلاغ نیست / گنبد فقط محل فرود کبوتر است

آي کبوتــر که نشستي روي گنبد طلا

هر کجا پــر ميزني تو حــرم امام رضـا

من کبوتر بقيعــم با تو خيلي فرق دارم

جاي گنبـد سرمو به روي خــاکا ميذارم

+ شاید فرقی فاحش باشد میان کبوترهای بقیع و کبوترهای مشهد

اما همه چیز این دو مدینـــــه حکایت از مظلومیت و غربت  آل الله دارد .

+ ای کاش اربابان مظلوم این چند شب شفیع ِ مان باشند .

+

یارب انت القادر علی کل شیء

انا عبدک الذی یعترف لک بالعبودیه
انا عجز محض
انا ضعف محض
انا جهل محض
انا فقر محض
انت یارب انت الغنی انت العالم انت القادر
انت المحیط بکل شیء
انت الکریم انت الرحیم
و قد ابتلیتنی بمبتلیتنی
و اختبرتنی بمختبرتنی
یارب اعنی علی مبتلیتنی

یارب انصرنی ......علی شهوتی علی غضبی علی انفعالی علی رغباتی.

با من بــــاشــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 الله ، الواحد، الاحد ، الصمد، الاول ،الباسط ،السمــيع ،البصــير، القديـــــر،القاهـــر، العـلـى

البديع ، البارى ، الاكرم ، الظاهر، الباطـن، الحـــــى ، الكريم ، الحكيم ،العليم ، الحفيظ

الحميـــــد، الحفى، الرب ، الرحمن ، الرحيم ، الذارى ، الرازق ، الرقيب ، الروف ، الرائــى

السلام ، المومن ، المهيمن ، العزيز، الجبار، المتكبر، الســـيد، السبوح ، الشــــهـــيد  

الصانع ، الطاهر، العدل ، العفو، الغفور، الغنى ، الغياث ، الفاطـر، الفرد ، الفتاح

الفالق،  القديم ، الملك ، القــــدوس ، القوى ، القريب ، القيــــــوم ، القابض

القاضى ، المجيد، المولى ، المنان ، المحيط، المبين ، المقيت ، المصور

الكبير، الكافى ، كاشف ، الضر، الوتر، النــــور، الوهاب ، الناصر

الواسع ، الودود، الهادى  ، الوفى ، الوكيل ، الوارث ، البــر

الباعث ، التواب ، الجليل ، الجواد، الخبـــير، الخالق

خير الناصرين ، الديان ، الشكـــــور, الحسیب

العظيم ، اللطيف ، الاعلـــى  ، الحـــق

الصادق ، الآخــــر

الباقـــــى




هر طــــــــــــــــــــــــــــــور   میخـــــــــــــواهی بــــــــاش
 
فقط ، لطفا  بـــــا ش...

با مــــــــن   باشــــــــــــــــــــــــــــــــــ

" بیست و یک دسامبر"

باید بچشد عذاب تنهایی را

مردی که ز عصر خود فراتر باشد

                             " دکتر شفیعی کدکنی"

+ در آخر الزمان نه هــَــست های ما چنان اند ، که باید و نه باید هایمان....

اگر عذاب برتر بودن از خلایق تنهایی ست ...امام عصر(عج) از همه اولی تر است .

 اما عذاب کشیدن آن است که تنهای عالم باشی ، اما خدای عالم در کنارت نباشد ، یاورت نباشد .

+ماجمعه ها را به عشق شما تعطیل کرده ایم ، لطفا بیایید .

تــن های تنها

تنهایی را بالا ترین شاخه های درخت بهتر می فهمند

گویی هرچه بزرگــتر میشوم   " تــــ نـــ هـــ ا تــــ ر  " میشوم

+  سوالی ذهنم را مشغول  کرده است !؟

 به راستی خـــــــــدا از بزرگی تنهاست یا از تنهایی بزرگ ؟!؟

(منبع : پیامک)

یا مُنجی الهَلَــکی

غریقی که دَم و بازدَمش به آهی ، کوتاه می ماند

غریقی که راه نجاتی ندارد جز به ساحلی اَمن رسیدن

وقتی از دور کشتی نجاتی می بیند

عزم ، جزم و امیدش دو چندان میشود برای به کشتی رسیدن 

آنقدر که حالا  خستگی ها و ناامیدی هایش غرق در آب میشوند

   

 امیـــــدی ست برای رسیدن

دست و پا میزنم برای " مِصباحُ الهُـــــدی " بو دنت

برای به "  سَفینَة ُ النَجاة " رسیدنم

امیدم را نا امید نکنید 

مُحَرَم به پایان رسیده اما لطف و کرم و دست گیری تان هرگز !

+" اِهدِنی صِراطَ المُستقیم".... همین


هـْــپی بــرس دِی !

آن موجودِ اشرف ِ مخلوقات ِ دوست داشتنی و عزیز ِ  نوزدهمین صبح نهمین ماه هفتاد ، تا این موجود ...نوزدهمین صبح نهمین ماه نود و یک فرقشان از زمین است تا به آسمان

برای من این بیست ویک سال به یک چشم بر هم زدن گذشت ، اما مانده ام که در این مدتی که به چشم بر هم زدنی می ماند، هر موجودی مگر چقدر توان تغیـْــر دارد ! عجیب اند و غریب این موجودهای انسان نام

همین قدر بگویم که من دیگر آن کودک معصوم آن صبح پاییزی سرد دو دهه قبل نیستم (بیست و یک سال بی تفاوتی زیباتر است )

این من ِ امروز از این دنیای امروز همه چیزش را دوست دارد،حتی غروب های غمناک این فصل عاشقانه را

 این من ِ امروز که قرار بود حب دنیا دلش را نلرزاند ، سال هاست که اسیر این دنیای رنگارنگ شده است

گفته اند که : " الدُنیا سِجنُ المُومِن " اما این من ، امروز  زندانی این دنیاست .

+ این من به گمانم  دیگر برای او نیست ... این من ،  من او نیست ...   این من برای خودش هم نیست ...


امروز را نه به من نه به هیچ کس دیگری تبریک نباید گفت

امروز را به تو به تویی که برای اولین بار ، بعد از مدت ها انتظار

حس زیبای مادر بودن را تجربه میکند باید تبریک گفت به تویی که زیباترین مادر دنیایی 

عاشقانه دوستت دارم مهربان َم

 مادر شدنت مبارک :)

http://sayeh89.persiangig.com/image/istock_natespics-1-mother-with-sleeping-baby-c.jpg

+ بعدا نوشت : ازبزرگ شدن می ترسم ، بزرگ شدن مسئولیت دارد ....مسئولیت هم جنبه میخواهد،  بزرگ شدن همیشه زیبا نیست ، وقتی میخواهند بنیه ات را بسنجد امتحانت می کنند ، امتحان شدن هم لیاقت میخوادهد و هم ظرفیت ، خوب دانسته ام که هرچه بیشتر از سن خردسالی ام فاصله میگیرم وظایفم زیاد تر میشوند و تصمیم هایم  مهم تر و تا ثیر گذار تر ، هرچه بزرگتر میشوم تاثیر پذیریم کمتر میشود و تاثیر گذاریم بیشتر و بیشتر...

از بزرگ شدن ،  از ثانیه به ثانیه وقتهایی که مرا با خود می برند می ترسم .

از لحظه ها و روزهایی که از ارقام شناسنامه ام بیشتر و بیشتر فاصله میگیرند وحشت دارم  .

برای خدایم...

می خوام عاشــــق بشم اما تب دنیا نمی ذاره

سر راه بهشت من ، درخت سیب می کاره !

« رَبـــَنا لا تُزِغ قُلوبَنا بَعدَ اِذ هَدَیتَنا و هَب لَنا مِن لَدُنکَ رَحمَة ...»

+ می گویند درون دل های شکسته و چشم های بارانی خانه ها داری، میزبان خانه را دریاب اےعشق

این روزها واژه نمیدانم بر زبانم تکراری است، بهتر بگویم مردد هستم ، من پر از شـــکـــم و  تــــــردید

(اے که مرا خوانده ای راه نــــــــشانم بده...)

ادامه نوشته

جمعه ای بدون حسین(ع) بدون مهدی (عج)

   

آجرک الله عزیز دو جهان ، یوسف در چاه....

"فَاخلَع نَعلیکَ...اِنَکَ بِالوادِ المُقَدَس"

جنگ که تمام شد

           اسبــــــ هارا زین کردند ،

                   نعل تازه بر سم هایشان بستند ،

                                        سیرابـــشان کردند....

و تا ختند و تاختند .....

           چنان که گویی خونی ریخته نشده ...

 نه حسینی هست  ونه بوده و نه حرفی و از او اثری...

                      آری : " اولئک کَاالانعم بَل هُم اَضَل "

             به خیالشان می توان خورشید را زیر ابر پنهان کرد!!!

                               به گمانشان جنگ تمام شده

                                          به خیالشان تاختند ولی در اصل ، باخـــتند .....

د ِین اشک

در این جهان پر زهیاهو

               هیچ کس زیر بار هیچ کس نمی رود

                   و هیچ چیز و هیچ کسی مدیون هیچ کس و هیچ چیزی نمیشود

                                         اما به وضوح می تونان سراپا چشم و گوش شد و دید که  :

                                                 اشک مدیون روز دَهم   ست

                             اینجاست که اشک ِ نشات گرفته از آب ، میرود زیر د ِین ِ ارباب

http://www.masirebehesht.com/up/uploads/1378590589.jpg


شام غریبان

دیشب

نینوا بودم عباس به سختی آبـــــــــــ آورده بود

اربابم حسیــــن و یارانش غسل ش َه ا د ت کرده بودند

سجاده انداخته بودند روبه کعبه

سجده های طولانی و باران چشمانشان

نیایش ها یشان  ، خدا صدا زدن هایشان ، وداع هایشان

دل  آدمــــــــ  را می شکست 

امشب ...

مشک ها از صبح خالی اند و عباس نیست

جایی آن پایین - قتلگاه -حسین َم را در بغل گرفته است

سجاده ها و خیام آتش گرفته اند

چشمان همه  بارانی ست

چیزی جز صدای فریاد و ناله و بابا و عمه به گوش نمی رسد

امشب کمرم شکست

منبع عکس: labbaikyahossein.ir


"در عالم رازیست که جز به بهای خون فاش نمی شود ..."
گاه با بذل جان ؛ گاه با خون جگر ...

(شهید مرتضی آوینی)

السلام علی قلب زینب الصبور

دنیا حسود است ، بیش از آنچه فکرش را بکنی ...

اگر بداند چیزی را دوست میداری ، تمام تلاشش را می کند تا  پس بگیردش

وقتی بداند برای یک لحظه داشتن اش همه چیزت را میدهی ....

حتی اگر بداند قبل از آنکه از دستش بدهی تمام هستی ات را قربانی وجودش میکنی ....فرقی نمی کند

باز از تو میگیردش، قربانی هایت را هم میگیرد

حتی اگر پسران جعفر  باشند  یا  پسران ام البنین یا حتی برادر زاده شیر خواره ات

از حادثه ای که می گریزی آخر بر سرت می آید زینب

حتی اگر آن حادثه کربلا باشد وآن چیزی که همه وجودت را قربانی اش می کنی ح س ی ن

زینب جان فقط چند فرسخ مانده تا عمق فاجعه  قربانی هایت را شبیه عمویت ابراهیم به قربانگاه بیاور

آماده یشان کن برای رفتن ، برای زیبا رفتن

وچند سنگ کوچک برای راندن شیطان

رمی جمرات در پیش است

چاقوی ابراهیم نبی  سنگ می شکافد

اما چاقوی این نامردان  ، راس الحسین ...

http://www.aviny.com/Occasion/Ahlebeit/ImamHosein/Moharram/87/02/Yadegari/imam-hussein86.jpg

 

باز هم هـــــــــر روز عاشورا و هر جــــــــــــا کربلا .....


گروه اینترنتـی پرشین استار | www.Persian-Star.org

گفتیم : کربلا نبوده ایم , کربلا ندیده ایم

گفیتم : عاشورای سال 60 ما که نبودیم و گرنه ....

غزه امروز کربلای دیروز است ....... بسم الله

وگر توانی نداریم  برای کربلایی شدن , وگر حسینی شدن نمی دانیم

مقدمات ظهور مولای مان را فراهم کنیم

 و برای فرج موعود آل محمد (ص) دعا کنیم ...


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

محرم زمان بالیدن است نه نالیدن

تمرین نگریستن است نه گریستن

نماد شعور مذهب است نه فقط شور مذهب

+ حسین (ع) بیشتر از آب تشنه لبیک بود ,

اما افسوس که به جای افکارش زخمهای تنش را نشانمان دادند

و بزرگترین دردش رابی آبی معرفی کردند


سر نشتر عشق بر رگ روح زدند / یک قطره فرو چکید و نامش دل شد

مجموعه ای می بایست از هر دو عالم روحانی و جسمانی که هم محبت و بندگی به کمال دارد و هم علم و معرفت به کمال دارد تا بار امانت ، مردانه و عاشقانه در سفت جان کشد .

چون کار به خلقت آدم رسید ، گفت : ((انی خالق بشرا من طین))

پس جبرئیل را بفرمود که برو ، از روی زمین یک مشت خاک بردار و بیاور . جبرئیل(ع) برفت ؛ خواست که یک مشت خاک بردارد . خاک سوگند برداد : به عزت و ذوالجلالی حق که مرا مبر که من طاقت قرب ندارم و تاب آن نیارم .......

عزرائیل بیامد و به قهر یک قبضه ی خاک از روی جمله ی زمین برگرفت .

جملگی ملایکه را در آن حالت ، انگشت تعجب در دندان تحیر بماند . الطاف الوهیت و حکمت ربوبیت به سر ملایکه فرو می گفت: ((انی اعلم ما لا تعلمون )) شما چه می دانید که ما را با این مشتی خاک از ازل تا ابد چه کارها در پیش است ؟

معذورید که شما را سروکار با عشق نبوده است .

از شبنم عشق خاک آدم گل شد                         صد فتنه و شور در جهان حاصل شد

هم چنین چهل هزار سال قالب آدم میان مکه و طایف افتاده بود .

چون کار دل به این کمال رسید ، گوهری بود در خزانه ی غیب که آن را از نظر خازنان پنهان داشته بود و خزانه داری آن به خداوندی خویش کرده ، فرمود که آن را هیچ خزانه لایق نیست الا حضرت ما یا دل آدم ؛ آن چه بود ؟ گوهر محبت بود که در صدف امانت معرفت تعبیه کرده بودند و بر ملک و ملکوت عرضه داشته ، هیچ کس استحقاق خزانگی و خزانه داری آن گوهر نیافته ، خزانگی آن را دل آدم لایق بود که به آفتاب نظر پرورده بود و به خزانه داری آن جان آدم شایسته بود که چندین هزار سال از پرتو نور احدیت پرورش یافته بود .

هر چند ملایکه در آدم تفرس می کردند ، نمی دانستند که این مجموعه ای است تا ابلیس پرتلبیس یک باری گرد او طواف می کرد و بدان یک چشم ، اعورانه بدو در می نگریست .

پس ابلیس گرد جمله ی قالب آدم برآمد ، هر چیزی را که بدید از او اثری ، بازدانست که چیست اما چون به دل رسید ، دل را برمثال کوشکی یافت در پیش او از سینه میدانی ساخته چون سرای پادشاهان . هر چند کوشید که راهی یابد تا در اندرون دل رود ، هیچ راه نیافت . با خود گفت : هر چه دیدم سهل بود ؛ کار مشکل این جاست . اگر ما را وقتی آفتی رسد ازین شخص ، ازین موضع تواند بود و اگر حق – تعالی – را با این فالب سروکاری باشد یا تعبیه ای دارد ، درین موضع تواند داشت . با صد هزار اندیشه نومید از در دل بازگشت .

ابلیس را چون در دل آدم بار ندادند و دست رد به رویش بازنهادند ، مردود همه جهان گشت .

ملایکه گفتند : چندین گاه است تا درین مشتی خاک به خداوندی خویش دست کاری می کنی و عالمی دیگر ازین مشتی خاک بیافریدی و در آن خزاین بسیار دفین کردی و ما را بر هیچ اطلاعی ندادی و کس را از ما محرم این واقعه نساختی ؛ باری با ما بگوی این چه خواهد بود ؟

خطاب عزت در رسید که (( انی جاعل فی الارض خلیفه )) من در زمین ، حضرت خداوندی را نایبی می آفرینم اما هنوز تمام نکرده ام . این چه شما می بینید ، خانه ی اوست و منزلگاه و تختگاه اوست . چون او را بر تخت خلافت نشانم ، جمله او را سجود کنید .


 + خلاصه ای بود از آخرین درس ادبیات فارسی 3 ( بعضی وقتهاباز گشت به گذشته هم عالمی دارد برای بعضی احوالات درونی ام)

+ آسمان بار امانت نتوانست کشید      قرعه کار به نام تو و عباس زدند

هیچ یک از کائنات زیر بار این امانت نمی رفتند , خدا یمان آدمی را از گل سرشت برای همچنین روز هایی که باز هم ثابت کند که " چیز هایی را می داند که ما نمی دانیم ".....برای لحظه لحظه های این ده روز و شب  که معنای عشقی که خالق کائنات دنبالش می گردد  برای همچو منی  تعبیر شود ....عاشقی در این ده روز معنا میشود و هدف آفرینش انسان در این ده روز به "ماسوا "   اثبات .....

و قصه و حکمت سجده ملائک در این شب های ده گانه است که معنا می یابد ....و شیطان روزی خواهد گفت : آ دمی پیدا کنید سجده خواهم کرد .

+ " والفجر و لیال عشر ....."

ادامه نوشته

رفت 8:

+ ای حسین عشق منی      حسین عشق منی      حسین عشق منی 

ای حسین عشق منی      حسین عشق منی      حسین عشق منی

 صد مرده زنده می شود از ذکر یاحسین      ارباب ما معلم عیسی بن مریم است

ای حسین عشق منی      حسین عشق منی      حسین عشق منی

با یوسفش مقایسه کردم نگار گفت : او شاه مصر باشد این شاه عالم است

+ مداح میخواند و مردان دور وبرش حلقه زده بودند و همخوانی میکردند و سینه زنی

+ برای اولین بار بود که دلم می خواست ای کاش مذکر می بودم .....آخر جنس دعا ها در سرزمین نینوا فرق میکند , جنسشان آسمانی ست شاید

+ فرداشبش خادمان آقای خراسان میهمان  علمدار بودند ...

+ ای اهل حرم میر و علمدار نیامد، علمدار نیامد، علمدار نیامد، سقای حسین سید و سالار نیامد، علمدار نیامد،علمدار نیامد ....

+ بعضی حریم ها نبود به میان دسته یشان می رفتم و می زدم دل را به دریا ,  نوحه میخواند م برای سقا

افسران -
+مشک برداشت که سیراب کند دریا را
رفت تا تشنگی اش آب کند دریا را 

 آب روشن شد و عکس قمر افتاد در آب
 
ماه می خواست که مهتاب کند دریا را
 
آب مهریۀ گل بود و الاّ خورشید

در توان داشت که مرداب کند دریا را

کاش روی دل خشکیدۀ ما آن ساقی

عکسی از چشم خودش قاب کند دریا را

مولا جان !

کاش به گوشه ی چشمی خاک وجود ما را هم کیمیا کنید....

+  غم عالم روی سرت آوار میشود وقتی میگویند : ساک هایتان را ببندید , سکانس ک ر ب ل ا کات....

نمی دانی بین الحرمین را به کدام سو بروی ! کجا و چگونه وداع بخوانی  , آ خرین زیارت را کجا زمزمه کنی , کربلا رفته ها می دانند چه می گویم , کربلا رفتن زجرش بیش از نرفتن است  وقتی نرفته ای یک درد داری و وقتی رفته ای   هـــــــــــــــزاران درد ...... وداع در این دیار عجیب با خونت عجین خواهد شد....مادرم می گفت : وداع خواندن در مدینه هم شیبه کربلاست , دلت تا ابد در این دو سرزمین خواهد ماند و تا آخر عمر حسرت می خوری از لحظه های آخر سفر.

+اینجا خوب است یک سره بر نمی گردانندت  لب مرز ...خوب است که کاظمینی هم در راه است و سامرایی که......


+دوستی از من پرسید : نمی دانم چرا مایی که  خدار را داریم(فکر می کنیم که داریم ) , درد و رنج هایمان بیش تر  است ؟ وچشمانمان گریان تر و دل هایمان شکسته تر ؟ گفتمش : باد با چراغ خاموش کاری ندارد پس اگر در رنجی بدان که روشنی...... امروز به  حرفی که زدم اعتقاد ندارم ....درد را از هر طرف بخوانی درد است  درد !

+چقدر خوب است توی این شهر بزرگ جایی هم هست برای منی که جامانده ام از همه جا و همه کس , برای منی که راه گم کرده است , برای منی که بعضی وقت ها بیراهه میرود , برای منی که دلش گزفته است .....گلستان شهدای این شهر جا برای همچو منی دارد (من گم شده)

+دو سه روز ی ست دلم برای مـــــــــن می سوزد, همه میپرسند : چه شده؟ من خوب فهمیده ام که  هیچ کس الا خود الله نمیتواند نجاتم دهد , الا خودش

http://www.pic1.iran-forum.ir/images/up10/26491983761375635445.jpg

+اولین شب محرم ...

   آقا جان

   رزق بدهید به گدای در خانه تان

   حال خوشی ندارم ...دلم گودال است...

رفت 7:

و مگر نه آنکه گردنها را باریک آفریدهاند، تا در مقتل کربلای عشق، آسانتر بریده شوند.
و مگر نه آنکه از پسر آدم، عهدی ازلی ستاندهاند که حسین (ع) را از سر خویش،

بیشتر دوست داشته باشد.

و مگر نه آنکه خانه تن، راه فرسودگی می پیماید تا خانه روح، آباد شود.
و مگر این عاشق بی قرار را بر این سفینه سرگردان آسمانی، که کره ی زمین باشد،

برای ماندن در اصطبل خواب و خور آفریده اند.

و مگر از درون این خاک، اگر نردبانی به آسمان نباشد، جز کرمهایی فربه و تن پرور برمی آید.؟!

سید مرتضی آوینی

+ وراستی سید نردبانی تا آسمان این کره خاکی جز حسین (ع) هست ؟؟ آن را که دست یازیدن به همه نردبان ها غیر ممکن گشته است , نردبان ک ر ب و ب ل ا  خواهد بود...

+نوشته بود : " دعا میکنم برایت , در زندگی تنها یک جا بر سر دوراهـــــــــــی بمانی ...
دو راهی بین الحرمین
و ندانی به حرم عباس روانه شوی یا حسین!"

برایش نوشتم : " تا بر سر دوراهی های دنیا قرار نگرفته باشی؛

لا یُدرِکُ  بین الحرمین ! "


+در کمتر از نیم قرن از یاد بردند این کلام الهی را که :
"ریختن خون مظلوم همچون کشتن تمامی عالمیان است"

حرص و فرامو شی جز ذات انسان هاست ...

زینبیه نه تنها نام مکانی است در ضلع جنوب شرقی واقعه عاشورا , کربلا , محل اتمام و آغاز جنگ با حسین(ع) , بلکه مکانی است برای مصداق آیه " إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ ..................وَحَمَلَهَا الْإِنسَانُ "

این چه امانتی است زینب ِ من که حتی ماسوا تاب سنگینی اش را ندارند ؟! و  تو این امانت را از مدینه به مکه , از مکه به کربلا , از کربلا  روی این تل خاک  تــَتـــَمه ی این امانت را بر میداری و به کوفه می بری , از کوفه هزار فرقه تا شام بر دوش می کشی و خم به ابرو نمی آوری !

ای  "مادر همه مصیبت ها " شما مصداق  " انی اعلم ما لا تعلمون " هستید , بانوی کبری

و این خداست که شما  را می داند و شما را می فهمد  و این خداست بار امانت گران بهایش را بر شانه های شما می گذارد ....امانتی بس بزرگ , امانت دنیای بدون حسین , امانت دنیای پس از حسین , برای حسین , به عشق حسین , از حسین , به حسین , تا حسین ......

یا حسین (ع)

* دل میخواست از پله های این غمخانه کوچک بالا رفتن. و دلی پر طاقت تر تا لحظه ای برگردی و به پشت سرت نگاه کنی....

به حریم ارباب ، به قتلگاه ، به مقتل ....

* از حرم تا قتلگه زینب صدا میزد حسیــــــــــــــــن!