دنیا عوض نـــمی شود ...سال چرا !

صبر کن دنیا این قدر زود به زود  ، رنگ عوض نکن

بایست شاید نفسی  ، قلبی  ،آهی  ، نگاهی  ،صدایی  ،سکوتی  دراین سال سخت تپیده باشد

حیف است که تدوام نیابد  ویژگی های تو

تا جایی که توان داری عذاب و سختی راه را برایمان دو چندان کن .....دنــــــــــــــیــــــــا

گرچه تو را از تغیُر باکی ست ولی فرصت های باقی مانده را برای نوشاندن زجر به مشتریانت از دست نده

سال عوض می شود اما خاصیت تو هرگز ....هر گز

http://www.avazak.ir/gallery/albums/userpics/10001/Photo-Skin_ir-Love576.jpg

++ مشکل از حافظ و سعدی و من و بیدل نیست

همه با قافیه ی عشق مصیبت دارند

ادامه نوشته

میراث آلبرتا **

22 اسفند ماه 84

تهران - دانشگاه صنعتی شریف

ساعت :10 صبح

اینجا مکانی است که نام دانشگاه را یدک می کشد ، یعنی محل رشد و فرهیختگی یعنی جایی که به فرموده امام (ره) کارخانه آدم سازی است ....دانشجویانش ( انسان شده هایش ) به نمایندگی انجمن اسلامی اش به خشم آمده اند ، نرده های دانشگاه را نقش برزمین کرده ، نیروی انتظامی تکاپویی خاص نشان می دهد برای جلوگیری و کاهش درگیری به وجود آمده در فضای درون و اطراف دانشگاه .

باز هم این جا همان کارخانه آدم سازی است ، انسان هایش دو دسته شده اند :عده ای دو جعبه چوبی حاوی استخوان و پلاک دو شهید گم نام را با دل و بر دست می برند ، عده ای هم دست هایشان را مشت کرده  و ناسزا می گویند .

روشنفکرانش عقیده دارند دانشگاه محل تحصیل است و زندگی ، نه گورستان ....

تجمع کنندگان روشنفکر حصار ها را شکسته ، حتی دیوار صوتی را و فریاد زنان به حاملان دو شهید گم نام ، که ایضا ریش و سبیل دارند و برادرند و عقب مانده ، حمله کردند...

تعریف این جایش سخت است که تابوت های سرخ و سفید و قرمز پوش با چه وضعی زیر پا می روند و بعد ترش با چه شرمندگی به خاک سپرده می شوند .

در مستندی دیدم یکی از همان تحصیل کرده های روشن فکر به گروهشان لقب مردانگی و غیرت و بزرگی می داد.

این جا باز هم تهران است دانشگاه علم و صنعت شریف است...اینجا بهترین دانشگاه کشور است .

+ بدا به حال جامعه ای که شریف ترین تحصیل کرده های دانشگاه شریفش اینان باشند ،بدا به حال تحصیل کرده هایی که زیر پا گذاردن خون جوانان هم سن وسال هم وطنشان بالاترین درجه آزاد مردی و مردانگی و غیرت باشد .بدا به حال مایی که الگوهایمان و رفتار هایمان و اندیشه هایمان از غرب زدگی نشات گرفته است !

+مردانگی را باید از مردان بی ادعا آموخت نه شمایی که چون سرو قد کشیده اید ، چون کفتار می اندیشید و همانند روباه مکر می کنید و همه چیز را می بازید .


**آلبرتا ، دانشگاهی است در ایالت کانادا که عده کثیری از همان روشنفکران 22 اسفند 84 ، سال های بعد برای ادامه تحصیل به آنجا بورسیه شدند.

+ آقاو خانم دکترهای امروز و کارشناسان دیروز دانشگاه شریف ، مبارکتان باد میراث شریف آلبرتا

بدون شرح

http://s1.picofile.com/file/6875437622/%D8%AC%D9%88%D8%A7%D9%867_%DA%AF%D8%B1%D9%88%D9%87.jpg

+ حواسم باشد که حرف زدن ها و نزدن ها و لباس پوشیدن ها و نپوشیدن ها و دیدن ها و ندیدن ها  وخلاصه  بودن ها و نبودن هایم را با چه کسانی قسمت می کنم و دارم از چه طیفی تقلید میکنم ...که به زودی از آنان خواهم بود

+ روایت است ازحضرت محمد(ص) که در قیامت هرکسی با دوستان و محبان دنیایی اش محشور میشود...در انتخاب دوستان دقت کنیم ،چرا که کسانی هستند که با پیغمبران و صدیقان و شهدا و صالحان محشور شود و چه خوش رفقایی دارد....و هستند کسانی که بابازیگران هالی وود و اسکارگرفته و خوش صدا و مشهور و معروف برانگیخته شوند...

دود این شهر مرا از نفس انداخته است /به هوای حرم کرب و بلا محتاجم

منم شبیه حضوری که هست اما نیست

تویی شبیه خیالی که نیست اما هست...

چه روزهای سیاهی که بی تو سهم دلم

سکوت بود و سکوت و شکست بود و شکست

شهادت امام حسین (ع)

+ نه این که وقتی در رسانه ها و عکس ها کرب و بلا یتان را میبینیم دلتنگ تان شویم ، نه آقا ما دلمان خیلی وقت ها تنگ تان میشود، دل ما دم به دم  هوای حرم تان را میکند و از درد این همه دوری می شکند ...می گویند هر شکستنی رفع بلاست ...اما باور نمیکند  دل های پردردمان 

+ آقا جان شش گوشه جدید مبارک تان باشد ،

آدم ها خانه که عوض میکنند مهمانی میدهند تا خانه جدیدشان را به رخ هم بکشند ....البته بلا نسبت شما ....

مهمان ناخوانده نمی خواهید آقا ؟

یک گوشه می نشینیم ، مودب , خانُم , بی سر و صدا ، زود هم میرویم ...باور کنید دلمان سخت بی قرارتان است

به قول دوستی که میگفت : یعنی اندازه دوتا کف پا هم واسه ما جا ندارید تو خونتون ؟

آغوش خـــــــــــدا

ما انسان ها در عصر احتمالاتــــــــــــــــ به سر می بریم

در عصر شک و تردید ، در عصر یقین و شاید و اما و اگر ....

اما اطمینان و واقعیت و حقیقت ، فقط یکی ست

" این که تو هستی "

همانطور که از ابتدا بودی

             در میانه راه بودی

                   و بی تردید در پایان راه هم خواهی بود

                         همیشه باش     " ای یگانه  اطمینان حقیقی زندگی  "


رهایم نکن !

خیلی وقت پیش تر ها همین جا ،توی همین صحن ، پشت همین پنجره های فولادین

قَسَمَت دادم که راهنمایم باشی ، دستم را بگیری ، دل دردمندم را بخری و مرا به خدایت برسانی...

این روزها که سخت دلم گرفته است ، این روزها که به کسی جز تو اعتماد ندارم

و دلم سخت حریمت را می طلبد، این روزها که دوری که دورم ،

این روزها که راه را گم کرده ام ،این روزها که درجا میزنم

این روزها بیشتر از آن روزها دلم میخواهد دستم را بگیری......

چادری ها....

چادری ها زهــــــــرایی نیستند!
اگر پهلویشان درد دین نداشته باشد...
چادری ها زهـــــــــرایی نیستند!
اگر لبشان ذكر غریب مادر نداشته باشد...
چادری ها زهــــــــرایی نیستند!
اگر زینبی را برای كربلای پسرش مهدی نداشته باشند...
چادری ها زهــــــــــرایی نیستند!
اگر ذكر لب زینبشان چیزی جز «ما رایت الا جمیلا» باشد...
چادری ها زهــــــــرایی نیستند!
اگر فرزندانی را برای امام زادگان عشق نداشته باشند...
چادری ها زهــــــــرایی نیستند!
اگر عدو را با سیاهی چادرشان به خاك سیاه نكشانند...
چادری ها زهــــــــرایی نیستند!
اگر سیاهی چادرشان حرمت خون شهیدان را به عالمیان ننمایاند...
چادری ها زهـــــــــرایی نیستند!
اگر منتظـــــــــر یوسف گمگشته ای نباشند...
چادری ها زهــــــــرایی نیستند!
اگر همت و باكری و كاظمی و مفقودالاثری را برای راه حسین بن علی(ع) نداشته باشند....
چادری ها زهــــــــرایی نیستند!
اگر "سربند یا زهـــــــــــرا س" را بر پیشانی علویان خود گره نزنند...
چادری ها زهــــــــرایی نیستند!
اگر چادرشان مجوز ورودشان به زیر خیمه ی نیمه سوخته ی "مــــــــــادر" نباشد...
چادری ها زهــــــــرایی نیستند!

اگر فكرشان،هدفشان،راهشان،نگاهشان،عشقشان و حجابشان فاطمی نباشد... 

(منبع :یادم نیست)


+روایت است که باایمان  کسی است  که هر بنده ای با دیدنش یاد خدا بیفتد....شاید چادری ها یی که ماباشیم  ظاهرمان دیگران را یاد خدا می اندازد ولی افسوس و تاسف که اگر باطنمان دیگران را به یاد شیطان بیندازد .

+به خودم میگویم : هیچ وقت مغرور نشو ! برگها وقتی میریزند که گمان میکنند طلا شده اند !