دود این شهر مرا از نفس انداخته است /به هوای حرم کرب و بلا محتاجم

منم شبیه حضوری که هست اما نیست

تویی شبیه خیالی که نیست اما هست...

چه روزهای سیاهی که بی تو سهم دلم

سکوت بود و سکوت و شکست بود و شکست

شهادت امام حسین (ع)

+ نه این که وقتی در رسانه ها و عکس ها کرب و بلا یتان را میبینیم دلتنگ تان شویم ، نه آقا ما دلمان خیلی وقت ها تنگ تان میشود، دل ما دم به دم  هوای حرم تان را میکند و از درد این همه دوری می شکند ...می گویند هر شکستنی رفع بلاست ...اما باور نمیکند  دل های پردردمان 

+ آقا جان شش گوشه جدید مبارک تان باشد ،

آدم ها خانه که عوض میکنند مهمانی میدهند تا خانه جدیدشان را به رخ هم بکشند ....البته بلا نسبت شما ....

مهمان ناخوانده نمی خواهید آقا ؟

یک گوشه می نشینیم ، مودب , خانُم , بی سر و صدا ، زود هم میرویم ...باور کنید دلمان سخت بی قرارتان است

به قول دوستی که میگفت : یعنی اندازه دوتا کف پا هم واسه ما جا ندارید تو خونتون ؟

کربلا ای کاش من مسافرت بودم...

من گریه می کنم که تماشا کنی مرا

مانند طفل گمشده پیدا کنی مرا 

[تصویر: pic31.jpg]


تا کربلا نرفته‌ای،
هر آنچه از بهشت تصوّر می‌کنی،
بازیچه‌ای بیش نیست ..


جمعه ای بدون حسین(ع) بدون مهدی (عج)

   

آجرک الله عزیز دو جهان ، یوسف در چاه....

" السَلامُ عَلَی قَلب ِ زینبِ الصَبور "

سری به نیزه بلند است در برابر زینب

                 خــــــــداکند که نباشد سر برادر زینب


+آنان که رفتند کاری حسینــے کردند ،  آنان که ماندند بایــــــــد کاری زینـبـــے کنند ....

چراکه کربلا میزان عشق است , هیچ کس را تا به کربلا نیازموده اند از دنیا نخواهند برد !

(سید شهیدان اهل قلم)

"فَاخلَع نَعلیکَ...اِنَکَ بِالوادِ المُقَدَس"

جنگ که تمام شد

           اسبــــــ هارا زین کردند ،

                   نعل تازه بر سم هایشان بستند ،

                                        سیرابـــشان کردند....

و تا ختند و تاختند .....

           چنان که گویی خونی ریخته نشده ...

 نه حسینی هست  ونه بوده و نه حرفی و از او اثری...

                      آری : " اولئک کَاالانعم بَل هُم اَضَل "

             به خیالشان می توان خورشید را زیر ابر پنهان کرد!!!

                               به گمانشان جنگ تمام شده

                                          به خیالشان تاختند ولی در اصل ، باخـــتند .....

د ِین اشک

در این جهان پر زهیاهو

               هیچ کس زیر بار هیچ کس نمی رود

                   و هیچ چیز و هیچ کسی مدیون هیچ کس و هیچ چیزی نمیشود

                                         اما به وضوح می تونان سراپا چشم و گوش شد و دید که  :

                                                 اشک مدیون روز دَهم   ست

                             اینجاست که اشک ِ نشات گرفته از آب ، میرود زیر د ِین ِ ارباب

http://www.masirebehesht.com/up/uploads/1378590589.jpg


شام غریبان

دیشب

نینوا بودم عباس به سختی آبـــــــــــ آورده بود

اربابم حسیــــن و یارانش غسل ش َه ا د ت کرده بودند

سجاده انداخته بودند روبه کعبه

سجده های طولانی و باران چشمانشان

نیایش ها یشان  ، خدا صدا زدن هایشان ، وداع هایشان

دل  آدمــــــــ  را می شکست 

امشب ...

مشک ها از صبح خالی اند و عباس نیست

جایی آن پایین - قتلگاه -حسین َم را در بغل گرفته است

سجاده ها و خیام آتش گرفته اند

چشمان همه  بارانی ست

چیزی جز صدای فریاد و ناله و بابا و عمه به گوش نمی رسد

امشب کمرم شکست

منبع عکس: labbaikyahossein.ir


"در عالم رازیست که جز به بهای خون فاش نمی شود ..."
گاه با بذل جان ؛ گاه با خون جگر ...

(شهید مرتضی آوینی)

السلام علی قلب زینب الصبور

دنیا حسود است ، بیش از آنچه فکرش را بکنی ...

اگر بداند چیزی را دوست میداری ، تمام تلاشش را می کند تا  پس بگیردش

وقتی بداند برای یک لحظه داشتن اش همه چیزت را میدهی ....

حتی اگر بداند قبل از آنکه از دستش بدهی تمام هستی ات را قربانی وجودش میکنی ....فرقی نمی کند

باز از تو میگیردش، قربانی هایت را هم میگیرد

حتی اگر پسران جعفر  باشند  یا  پسران ام البنین یا حتی برادر زاده شیر خواره ات

از حادثه ای که می گریزی آخر بر سرت می آید زینب

حتی اگر آن حادثه کربلا باشد وآن چیزی که همه وجودت را قربانی اش می کنی ح س ی ن

زینب جان فقط چند فرسخ مانده تا عمق فاجعه  قربانی هایت را شبیه عمویت ابراهیم به قربانگاه بیاور

آماده یشان کن برای رفتن ، برای زیبا رفتن

وچند سنگ کوچک برای راندن شیطان

رمی جمرات در پیش است

چاقوی ابراهیم نبی  سنگ می شکافد

اما چاقوی این نامردان  ، راس الحسین ...

http://www.aviny.com/Occasion/Ahlebeit/ImamHosein/Moharram/87/02/Yadegari/imam-hussein86.jpg

 

باز هم هـــــــــر روز عاشورا و هر جــــــــــــا کربلا .....


گروه اینترنتـی پرشین استار | www.Persian-Star.org

گفتیم : کربلا نبوده ایم , کربلا ندیده ایم

گفیتم : عاشورای سال 60 ما که نبودیم و گرنه ....

غزه امروز کربلای دیروز است ....... بسم الله

وگر توانی نداریم  برای کربلایی شدن , وگر حسینی شدن نمی دانیم

مقدمات ظهور مولای مان را فراهم کنیم

 و برای فرج موعود آل محمد (ص) دعا کنیم ...


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

محرم زمان بالیدن است نه نالیدن

تمرین نگریستن است نه گریستن

نماد شعور مذهب است نه فقط شور مذهب

+ حسین (ع) بیشتر از آب تشنه لبیک بود ,

اما افسوس که به جای افکارش زخمهای تنش را نشانمان دادند

و بزرگترین دردش رابی آبی معرفی کردند


سر نشتر عشق بر رگ روح زدند / یک قطره فرو چکید و نامش دل شد

مجموعه ای می بایست از هر دو عالم روحانی و جسمانی که هم محبت و بندگی به کمال دارد و هم علم و معرفت به کمال دارد تا بار امانت ، مردانه و عاشقانه در سفت جان کشد .

چون کار به خلقت آدم رسید ، گفت : ((انی خالق بشرا من طین))

پس جبرئیل را بفرمود که برو ، از روی زمین یک مشت خاک بردار و بیاور . جبرئیل(ع) برفت ؛ خواست که یک مشت خاک بردارد . خاک سوگند برداد : به عزت و ذوالجلالی حق که مرا مبر که من طاقت قرب ندارم و تاب آن نیارم .......

عزرائیل بیامد و به قهر یک قبضه ی خاک از روی جمله ی زمین برگرفت .

جملگی ملایکه را در آن حالت ، انگشت تعجب در دندان تحیر بماند . الطاف الوهیت و حکمت ربوبیت به سر ملایکه فرو می گفت: ((انی اعلم ما لا تعلمون )) شما چه می دانید که ما را با این مشتی خاک از ازل تا ابد چه کارها در پیش است ؟

معذورید که شما را سروکار با عشق نبوده است .

از شبنم عشق خاک آدم گل شد                         صد فتنه و شور در جهان حاصل شد

هم چنین چهل هزار سال قالب آدم میان مکه و طایف افتاده بود .

چون کار دل به این کمال رسید ، گوهری بود در خزانه ی غیب که آن را از نظر خازنان پنهان داشته بود و خزانه داری آن به خداوندی خویش کرده ، فرمود که آن را هیچ خزانه لایق نیست الا حضرت ما یا دل آدم ؛ آن چه بود ؟ گوهر محبت بود که در صدف امانت معرفت تعبیه کرده بودند و بر ملک و ملکوت عرضه داشته ، هیچ کس استحقاق خزانگی و خزانه داری آن گوهر نیافته ، خزانگی آن را دل آدم لایق بود که به آفتاب نظر پرورده بود و به خزانه داری آن جان آدم شایسته بود که چندین هزار سال از پرتو نور احدیت پرورش یافته بود .

هر چند ملایکه در آدم تفرس می کردند ، نمی دانستند که این مجموعه ای است تا ابلیس پرتلبیس یک باری گرد او طواف می کرد و بدان یک چشم ، اعورانه بدو در می نگریست .

پس ابلیس گرد جمله ی قالب آدم برآمد ، هر چیزی را که بدید از او اثری ، بازدانست که چیست اما چون به دل رسید ، دل را برمثال کوشکی یافت در پیش او از سینه میدانی ساخته چون سرای پادشاهان . هر چند کوشید که راهی یابد تا در اندرون دل رود ، هیچ راه نیافت . با خود گفت : هر چه دیدم سهل بود ؛ کار مشکل این جاست . اگر ما را وقتی آفتی رسد ازین شخص ، ازین موضع تواند بود و اگر حق – تعالی – را با این فالب سروکاری باشد یا تعبیه ای دارد ، درین موضع تواند داشت . با صد هزار اندیشه نومید از در دل بازگشت .

ابلیس را چون در دل آدم بار ندادند و دست رد به رویش بازنهادند ، مردود همه جهان گشت .

ملایکه گفتند : چندین گاه است تا درین مشتی خاک به خداوندی خویش دست کاری می کنی و عالمی دیگر ازین مشتی خاک بیافریدی و در آن خزاین بسیار دفین کردی و ما را بر هیچ اطلاعی ندادی و کس را از ما محرم این واقعه نساختی ؛ باری با ما بگوی این چه خواهد بود ؟

خطاب عزت در رسید که (( انی جاعل فی الارض خلیفه )) من در زمین ، حضرت خداوندی را نایبی می آفرینم اما هنوز تمام نکرده ام . این چه شما می بینید ، خانه ی اوست و منزلگاه و تختگاه اوست . چون او را بر تخت خلافت نشانم ، جمله او را سجود کنید .


 + خلاصه ای بود از آخرین درس ادبیات فارسی 3 ( بعضی وقتهاباز گشت به گذشته هم عالمی دارد برای بعضی احوالات درونی ام)

+ آسمان بار امانت نتوانست کشید      قرعه کار به نام تو و عباس زدند

هیچ یک از کائنات زیر بار این امانت نمی رفتند , خدا یمان آدمی را از گل سرشت برای همچنین روز هایی که باز هم ثابت کند که " چیز هایی را می داند که ما نمی دانیم ".....برای لحظه لحظه های این ده روز و شب  که معنای عشقی که خالق کائنات دنبالش می گردد  برای همچو منی  تعبیر شود ....عاشقی در این ده روز معنا میشود و هدف آفرینش انسان در این ده روز به "ماسوا "   اثبات .....

و قصه و حکمت سجده ملائک در این شب های ده گانه است که معنا می یابد ....و شیطان روزی خواهد گفت : آ دمی پیدا کنید سجده خواهم کرد .

+ " والفجر و لیال عشر ....."

ادامه نوشته

رفت 8:

+ ای حسین عشق منی      حسین عشق منی      حسین عشق منی 

ای حسین عشق منی      حسین عشق منی      حسین عشق منی

 صد مرده زنده می شود از ذکر یاحسین      ارباب ما معلم عیسی بن مریم است

ای حسین عشق منی      حسین عشق منی      حسین عشق منی

با یوسفش مقایسه کردم نگار گفت : او شاه مصر باشد این شاه عالم است

+ مداح میخواند و مردان دور وبرش حلقه زده بودند و همخوانی میکردند و سینه زنی

+ برای اولین بار بود که دلم می خواست ای کاش مذکر می بودم .....آخر جنس دعا ها در سرزمین نینوا فرق میکند , جنسشان آسمانی ست شاید

+ فرداشبش خادمان آقای خراسان میهمان  علمدار بودند ...

+ ای اهل حرم میر و علمدار نیامد، علمدار نیامد، علمدار نیامد، سقای حسین سید و سالار نیامد، علمدار نیامد،علمدار نیامد ....

+ بعضی حریم ها نبود به میان دسته یشان می رفتم و می زدم دل را به دریا ,  نوحه میخواند م برای سقا

افسران -
+مشک برداشت که سیراب کند دریا را
رفت تا تشنگی اش آب کند دریا را 

 آب روشن شد و عکس قمر افتاد در آب
 
ماه می خواست که مهتاب کند دریا را
 
آب مهریۀ گل بود و الاّ خورشید

در توان داشت که مرداب کند دریا را

کاش روی دل خشکیدۀ ما آن ساقی

عکسی از چشم خودش قاب کند دریا را

مولا جان !

کاش به گوشه ی چشمی خاک وجود ما را هم کیمیا کنید....

+  غم عالم روی سرت آوار میشود وقتی میگویند : ساک هایتان را ببندید , سکانس ک ر ب ل ا کات....

نمی دانی بین الحرمین را به کدام سو بروی ! کجا و چگونه وداع بخوانی  , آ خرین زیارت را کجا زمزمه کنی , کربلا رفته ها می دانند چه می گویم , کربلا رفتن زجرش بیش از نرفتن است  وقتی نرفته ای یک درد داری و وقتی رفته ای   هـــــــــــــــزاران درد ...... وداع در این دیار عجیب با خونت عجین خواهد شد....مادرم می گفت : وداع خواندن در مدینه هم شیبه کربلاست , دلت تا ابد در این دو سرزمین خواهد ماند و تا آخر عمر حسرت می خوری از لحظه های آخر سفر.

+اینجا خوب است یک سره بر نمی گردانندت  لب مرز ...خوب است که کاظمینی هم در راه است و سامرایی که......


+دوستی از من پرسید : نمی دانم چرا مایی که  خدار را داریم(فکر می کنیم که داریم ) , درد و رنج هایمان بیش تر  است ؟ وچشمانمان گریان تر و دل هایمان شکسته تر ؟ گفتمش : باد با چراغ خاموش کاری ندارد پس اگر در رنجی بدان که روشنی...... امروز به  حرفی که زدم اعتقاد ندارم ....درد را از هر طرف بخوانی درد است  درد !

+چقدر خوب است توی این شهر بزرگ جایی هم هست برای منی که جامانده ام از همه جا و همه کس , برای منی که راه گم کرده است , برای منی که بعضی وقت ها بیراهه میرود , برای منی که دلش گزفته است .....گلستان شهدای این شهر جا برای همچو منی دارد (من گم شده)

+دو سه روز ی ست دلم برای مـــــــــن می سوزد, همه میپرسند : چه شده؟ من خوب فهمیده ام که  هیچ کس الا خود الله نمیتواند نجاتم دهد , الا خودش

http://www.pic1.iran-forum.ir/images/up10/26491983761375635445.jpg

+اولین شب محرم ...

   آقا جان

   رزق بدهید به گدای در خانه تان

   حال خوشی ندارم ...دلم گودال است...

رفت 7:

و مگر نه آنکه گردنها را باریک آفریدهاند، تا در مقتل کربلای عشق، آسانتر بریده شوند.
و مگر نه آنکه از پسر آدم، عهدی ازلی ستاندهاند که حسین (ع) را از سر خویش،

بیشتر دوست داشته باشد.

و مگر نه آنکه خانه تن، راه فرسودگی می پیماید تا خانه روح، آباد شود.
و مگر این عاشق بی قرار را بر این سفینه سرگردان آسمانی، که کره ی زمین باشد،

برای ماندن در اصطبل خواب و خور آفریده اند.

و مگر از درون این خاک، اگر نردبانی به آسمان نباشد، جز کرمهایی فربه و تن پرور برمی آید.؟!

سید مرتضی آوینی

+ وراستی سید نردبانی تا آسمان این کره خاکی جز حسین (ع) هست ؟؟ آن را که دست یازیدن به همه نردبان ها غیر ممکن گشته است , نردبان ک ر ب و ب ل ا  خواهد بود...

+نوشته بود : " دعا میکنم برایت , در زندگی تنها یک جا بر سر دوراهـــــــــــی بمانی ...
دو راهی بین الحرمین
و ندانی به حرم عباس روانه شوی یا حسین!"

برایش نوشتم : " تا بر سر دوراهی های دنیا قرار نگرفته باشی؛

لا یُدرِکُ  بین الحرمین ! "


+در کمتر از نیم قرن از یاد بردند این کلام الهی را که :
"ریختن خون مظلوم همچون کشتن تمامی عالمیان است"

حرص و فرامو شی جز ذات انسان هاست ...

زینبیه نه تنها نام مکانی است در ضلع جنوب شرقی واقعه عاشورا , کربلا , محل اتمام و آغاز جنگ با حسین(ع) , بلکه مکانی است برای مصداق آیه " إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ ..................وَحَمَلَهَا الْإِنسَانُ "

این چه امانتی است زینب ِ من که حتی ماسوا تاب سنگینی اش را ندارند ؟! و  تو این امانت را از مدینه به مکه , از مکه به کربلا , از کربلا  روی این تل خاک  تــَتـــَمه ی این امانت را بر میداری و به کوفه می بری , از کوفه هزار فرقه تا شام بر دوش می کشی و خم به ابرو نمی آوری !

ای  "مادر همه مصیبت ها " شما مصداق  " انی اعلم ما لا تعلمون " هستید , بانوی کبری

و این خداست که شما  را می داند و شما را می فهمد  و این خداست بار امانت گران بهایش را بر شانه های شما می گذارد ....امانتی بس بزرگ , امانت دنیای بدون حسین , امانت دنیای پس از حسین , برای حسین , به عشق حسین , از حسین , به حسین , تا حسین ......

یا حسین (ع)

* دل میخواست از پله های این غمخانه کوچک بالا رفتن. و دلی پر طاقت تر تا لحظه ای برگردی و به پشت سرت نگاه کنی....

به حریم ارباب ، به قتلگاه ، به مقتل ....

* از حرم تا قتلگه زینب صدا میزد حسیــــــــــــــــن!


چله نشیــــــن

+گفتم به خدا بین دعایم

که دلتنگ اذان حرم کرب و بلایم

همان جا که دل از سوز فراغش شده بی تاب

همان جا که زده دست به دامان زمین خوشه مهتاب

همان وادی سوز و عطش و درد

همان وادی شرمندگی آب

همان وادی پاک حرم حضرت ارباب

و بر مهدی زهرا  همه شب راه عبور است

همان جا که حرم خانه دلهاست

و عشقش همه در آب و گل ماست

زیارتگه زهراست!

عبادتگه موسی است

دخیل حرمش حضرت عیسی است

و زیباست خدا محو تماشاست

که یک سو حرم شاه و یک سو حرم حضرت سقاست

همان کعبه کوچک کف العباس

مکانی که در آن عشق زند موج

همان جا که زند پر به هوایش دل من هر دم و هر شب


   *   کم کم دارد چهلمین روز پس از زیارت به پایان می رسد

       چیزی دلم را میلرزاند از ماندن , پوسیدن و دیگر نرفت

  +  عزم جزم کرده ام زائر پسر فاطمه(س) باشم , شب های جمعه روی پشت بام

       با یک زیارت عاشورا تا مگر دوباره بخوانندم !

رفت 6:      


+چشم دلم افتاد به اعجاز خداوند

به شش گوشه معشوق!

خدایا تو بگو این منم آیا ؟

که سراپا شده ام محو تمنا وتماشا

فقط این را بنویسید  :

رسیده است لب تشنه به دریا....

دلم آزاد شد از همهمه  دور

از همه مدهوش

غم وغصه فراموش

در آغوش پسر فاطمه , آرام سرانجام گرفتم.....


السلام علیک یا ساقی العطشا , , السلام علی اشجع الناس....

+ عطش و عشق هم وزن هم اند , عباس؛ چه بسا اگر تشنگی نبود عشق بی معنا بود .

+ آبی که مهریه مادر باشد و به وراث نرسد که آب نیست ، آبی که انسانیت را زیر سوال ببرد که آب نیست ، آبی که راه حق راببندد که آب نیست ، آبی که علقمه ساز باشد که آب نیست و نیست ، این آب وسیله ایست برای آزمودن علمدار حسین(ع) و چه خوب امتحان پس میدهد پسر ام البنین.

+عجب دوراهی است این بین الحرمین با دوراهی ها وچند راهی های دنیا فرق دارد اصلا جنسش آسمانی ست به هرطرف که بروی سعادت است .....اینجاست که  عاشق ات می کنند.

+غروب روز جمعه شام ولادت علی بن موسی الرضا(ع) بین الحرمین بودن عجب  صفایی دارد با کمی حسرت ،غروب روزهای جمعه همینطوری دلگیر هست چه برسد کربلا باشی و ولادت ثامن الحجج باشد و از این دورها به امضا کننده ویزای کربلایت سلام بدهی  وبغض کنی و نمی دانم شاید هم شکر.

+نمی دانم چه حس عجیبی است در حریم سقا یک نیروی ماورایی تو را بسوی حریم ارباب می برد؛ همان حسینی که علمدار نتوانست خود را به او برساند ؛ همان تو را گوید : حسین را دریاب ....

درست است که تمام گره های بازناشدنی زندگی را با دستهای بریده اش توان باز شدن است ، اما تو را به نماندن ونخواستن دعوت می کند ، سقا ی حسین همه چیز را برای حسین میخواهد حتی باز کردن گره های زندگی ات را دوست دارد به اسم حسین بنویسی ،چقدر وفا دار است این بشر؛ همه چیز را برای حسین می خواهد.

+ یا کاشف الکرب عن وجه الحسین ...

نام حسین(ع) بردن در جوار ابوفاضل مثل آب است روی آتش ... دل عباس را نلر زان 

+ حسین(ع)  ذاتا خورشید است و ابو فاضل قمر این کهکشان که  قال الله تعالی : " لاتدرک الشمس ان ینبغی لها قمر "

آری حتی اگر به ظاهر فاصله ای باشد به  طول بین الحرمین ؛ برای تصدیق این آیه ، اما ما می دانیم  که اگر وصال  شمس و قمر نبود سنگ روی سنگ بند نمی شد ، که اگر وصال نبود کربلا نبود.....

سقای آب و ادب - حضرت ابوالفضل

 

کاف مثل کربــــــــــــــــــلا

رفت 5 :
+ دانستم که ماندن چه سنگین است و رفتن سنگین تر....مثل از نجف مولا  به کربلای ارباب

+خبر از  انفجاری دادند در نزدیکی ما و ما دور از زخمیان ورفته گان....دوستی گفت : تو هنوز خالص نشده ای , هرکه را خدا خالص کرد ,شهیدش میکند , بدان که برخی ها رفتند و تو مانده ای بامشتی خاک و کوله باری از خاطره های فراموش ناشدنی....این جمله آ تشت زد سوزاندنت ....

+خورشید کم کم می رسد ...به تلاطم وداع با ح س ی ن(ع) در غرب بین الحرمین و تو تازه وارد شهر میشوی

+ وارد هر شهر و دیاری که می شویم ابتدا میگردیم دنبال اسکان و غذا و راه وبی راه که در این دیار غریب مبا دا گم شویم

+ اما گم میشویم , روز آخر میان همهمه های وداع و آغشته با اشک و حسرت ...دلت را , وجودت را, تاب وبی تابی ات را همه را جا میگذاری و بی دل باز میگردی

+ السلام علی اسیر الکَرَبات وقَتیلَ العبَرات ....السلام علی الساکن کربلا ...سلام ... به نیابت از نفس خودم ...به نیابت از التماس دعا گویان ...به نیابت از همه آرزو به دل مانده ها و حریم را ندیدن ها .....جواب سلام اما کجاست؟  درک نمی شود جواب ها و سلام هایت شاید....

+مانده ای ماتـــــــــــ ومبهـــوتـــــــــــــــــ  گنگ تر از هر زمانی , نظر انداختن برخی وقت ها عرق شرم به  همراه دارد مثلا نظر انداختن به ق ت ل گ ا ه  که  بالایش نوشته    : " یا ثار الله " سر به زیر
رد میشوی از این پس و نگاه هایت را کنترل , آخر برخی چیزها را حتی دیدن , حتی از بالا بلندی آن گوشه حرم , آن تل خال , تحمل میخواهد و چشم هایی که جز  زیبـــــــــایی چیزی نبیند و من  اعتراف به عجز خود دارم .


+ این جا زیر قبه حسین دعاها با استجابت اش  , هیچ فاصله ای ندارد ..... این من هستم زیر قبه حسین با کوله باری از آرزو هایی که تا اینجا درش را باز نکرده ام ....زیر قبه حسین که می روی شـــــــــــــــرم میکنی از این همه بزرگی و کرامت ....شرم میکنی از درد هایی که برایت سنگین بو ده اند
 تمام دنیا را در مقابل مصیبت حسین هیـــــچ می بینی کوله بارت را کنجی می گذاری و دست خالی با یک تکه از  زیارت عاشورا , درست زیر قبه می ایستی ؛
"اللَّهُمَّ اجْعَلْ مَحْياىَ مَحْيا مُحَمّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ مَماتى‏ مَماتَ محمّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ"
همین برای همیشه ات کافیست.


+یادت نرود سجده شکر را بعد ازنماز عشا  , به حرمت نعمت این زیارت و تا به این جا آمدن
+سلام به علمداربماندبرای فردا , درک این همه حضور , این همه غم , این همه والایی حریم ارباب برای امشبت بس است ....سحر باشد برای عباس ...سقای آب و ادب


به نام خدایی که هم یاد است و هم یادگار

رفت۴:

 اتوبو سها و جاده ها, هوا پیماها و خطوط هوایی ,  کشتی ها و راههای دریایی  , تِرَن ها و رِیل ها ....هیچ کدام اصل نیستند اصل حرکـــــــــــــــــــــــــت است گرچه تو با اتوبوس حرکت کني !!!

مبدا : اصفهان   مقصد : شلمچه ( کربلاي ايران , کربلاي پنج , ميليونها شهيد زير خاکهايش خفته براي اينکه اسوه شان شده حسيني که آن طرف مرز است , روبروي دشمن )

+زمان نميگذرد يا نه کند ميگذرد يا تو شوق زياد داري...

+اينجا شهری است نزدیک ک و ف ه  ,ولی  دور از کوفه .....برای کسی که دل از کوفیان بریده است  ,این را نه تنها خودش و خدایش که حضرت نوح و آدم از ازل می دانستند .....مردی که کعبه به هوایش پیرهن میدرد ,روزی خسته خواهد شد خ س ت ه از این آدمیان "لا اِ شباه الرِجالَ و لَ الرجال" و این نوح نبی است که روی سنگ مقبره اش نمی نگارد برای نوح ، بلکه برای وصی خاتم الانبیا آرامگاهی می سازد در اعماق خاک و میعاد یعنی اینجا با او ....

+ اينجابراي آل محمد يعني همه جا ,  يعني زندگي , يعني  سازش  , يعني اصلاح ,  يعني به خدا رسيدن يعني  نرسيدن ,  يعني رقم زدن کربلا ,  يعني رقم زدن سرنوشت حسين  , مسلم بن عقيل , يعني پيک شهادت حسين  , يعني پایان هر آغاز ........اينجا همه جا هست وهيچ جا نيست  , همه جاهست چون علي بن ابي طالب آنجاست که نوح آنجاست و آدم , هيچ جا نيست چون صاحب مسجدهايش هنوز م ما را لايق درک حضورش نميداند

+زائر کوي کسي ميشوم که آتش عذاب خدا حرام مي شود برکسي که ولايتش را بپذيرد 


+اين حرم باب الورود هاي زيادي دارد اما من طالب آن باب ام , که خاتم الانبيا مي گفت: انا مدينۀ العلم وعلـــــي بابها فمن کان المدينۀ والحکمۀ فالياتها من بابِ ها.....

قاب گنبد از هتل ....

 

+ابهتي دارد اين حريم  , به برندگي و تيزي ذوالفقار  , و مکمل اش دستهاي مهربان نوازشگري براي  آوارگان  بي کســـــــ

+ شجاعت و مردانگي علي(ع) زبان زد بوده و هست نه براي درراه ماندگان براي فاسقان! ازهمچنين پدري پسراني بايد که صحنه به صحنه کربلا را نه نقش , بلکه جان بدهند......

+کميل اززبان امير نوشت دعاي شب جمعه هايش را..

  من اززبان خودم درحريم شما ميخوانم .....امشب هم شب جمعه است آقا!!!! نيم نگاهي

+من گریه می کنم که تماشا کنی مرا
   مانند طفل گمشده پیدا کنی مرا
   با گریه کردن این دل من زنده می شود
    دل مرده آمدم که تو احیا کنی مرا

 

+و مسجدی بزرگ که در گوشه ای از آن مهمان خوانده ی ناخوانده ای خفته است باسربلندی, با شکوه .....مهمان مسافر خوانده ناخوانده , فرزند عقیل بن ابی طالب, شمایی اولین جنگ جوی نینوا که در این خانه خدای با عظمت زیارت میشوی .

بسم رب العشق

در  ریاضیات برای اثبات همه قضایایی که می خوانیم باید راهی بیابیم وگرنه استدلالمان نادرست است و قضیه از بنیان غلط . وقتی مجبور  میشدیم اثبات کنیم می رفتیم سراغ استدلالها , اثباتها , راهای رسیدن به جواب و شاید نمره.  استدلال استقرایی , تعمیم یافته ,اثبات غیرمستقیم(برهان خلف) ,اثبات بازگشتی , اصل لانه کبوتر, درک شهودی وووووو.........

من اما همیشه درآن 4 سال و این 4 سال اثبات بازگشتی را دوست داشتم راه باز بود و باشد همه اصل ها را به این روش اثبات می کردم و میکنم

{ویکی پدیا : گاهی برای اثبات بعضی قضیه ها به خصوص در مورد تساوی ها , نامساوی ها و تساوی مجموعه ها با استفاده از درستی حکم به یک رابطه بدیهی و یافرض قضیه می رسیم . درچنین حالتی ,برای تکمیل اثبات می بایستی نشان دهیم که تمام مراحل انجام شده بازگشت پذیر هستند وگرنه درستی اثبات تایید نمی شود}

به عبارتی هر رفتی بازگشتی دارد ....اما در ریاضیات همیشه رفت ها سختـــــــــــــــتند و بازگشتها را با برگرداندن سر فلش های رفت در جهت برعکس آســـــــــــان می کنند ......درزندگی بعضی وقتها رفتـــــــــــــــها آسان اند وبازگشت ها سخت .....برای اثباتش ادعا دارم

( این جا از امروز هر روز با نوشته های یک دفترچه به انضمام عکس آپـــــــــــــــــ میشود فقط و فقط برای دلم البته  و بسی طولانی تا یادم بماند حتی مجازا )


حاشیه رفت 1:

+در این دو دهه زندگی , کم که نه , اصلا پیش نیامده بود هیجان زده بشوم , از شنیدن خبری ذوق کنم و اشک شوق بریزم , دیده بودم هم سن وسالانم با دیدن رتبه کنکورشان یا اعلام نتایج نهایی کنکور ذوق میکنند , مثل دختر بچه های 15 _14 ساله قند در دلشان آب میشود , دیده بودم زنی از شنیدن خبر مادر شدنش اشک شوق می ریزد , دست به آسمان بلند می کند و شکر می گوید , دیده بودم فردی از خبر بورسیه شدنش شیرینی پخش میکند یا کسی بمناسبت ازدواج پسرش و یا پدر بزرگ شدنش و یا ......

+ من هم روزی که خبر نهایی تلاش چهار ساله خود را دیدم , اشک ریختم نه از سرشوق , نه برای شیرین کردن کام بعضی ها بلکه از روی  ناراحتی ..... وتاکنون در هیچ کدام از موقعیت های فوق الذکر نبوده ام

اولین باری که دراین بیست سال از شنیدن خبری ذوق کردم , قند در دلم آب شد نیمه های مرداد همین سال بود: "باعرض تبریک شما بعنوان زائر اصلی پذیرفته شدید" نه یک بار چندین بار لبیک دات کام را باز کردم و هر بار فریاد کشیدم ودست بر هم کوبیدم و اشک ریختم

+ ( تا به حال در زندگی به این سر حد از خوشحالی و هیجان نرسیده بودم , تجربه زیبایی بود)

+ ته دلم بعد از آن همه شوق می لرزید گویی از امروزم خبر داشته باشد ............از دلتنگی هایم , از ترس تمام شدن لحظات زیبا , از  جاماندن ,از بـــــــــــــــــــی دل شدن , با این همه اما باز هم دنبال خبرهایی  اینچنین ام

+   و چه زیبا بود و هست که همیشه اولین هایت جنسشان آسمانی باشند


7882c2dd9310df96597a7b79f.jpg

رفت 2:

دراین دنیا که هستی , زنده که هستی , زندگی که می کنی دلت یک هم درد  یک هم دل میخواهد که خـــــــــــدا نباشد.....که اگر گله کردی   نشود ناشکری و کفـــــــــــر گفتن و شرک......

دلت کسی را می خواهد که هم حرف هایت را بشنود و هم تسکین دهد دردت را , آرامت کند, امیدوارت کند, سرعقل بیاوردت , دستت را بگیرد و محکمتر از قبل در دست خدا بگذارد , همان خدایی که زبانم لال گله مندش بودی ......

+   کوله بارم بر دوش , سفری می باید تا ته تنهایی محض .....من رضا را دارم , من رضا را دارم , من رضا را دارم......من ....رضا

+مشهد , خ آخوند خراسانی , جهاد3 , تاکسی در بست ......راننده : کرایه +گنبد نما ......باب الجواد , ورودی خواهران, خسته نباشید خانم خادم .....سلام دخترم ...صدای قج قج پلاستیک .....فقط یک چادر وجانماز دارم داخلش .......باشه دخترم زیارتت قبول واقع بشه انشاالله. التماس دعا....محتاج ترم بدعایت                        باب الجواد , صحن جامع رضوی ,اذن دخول , بست شیخ بهایی, صحن جمهوری اسلامی , پنجره طلایی بالا سر حضرت .......بست شیخ طوسی , صحن انقلاب اسلامی ,کنارسقاخانه ,روبروی پنجره ای فولادین                                      بالاخره رسیدی بغضت را بشکن            شـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرم


+اینجا باید اذن دخول حرم حسین(ع) را به هنگام وداع با رضایشان خواند ......به عبارتی وضو را مشهد میگیری ونماز را در کربلا اقامه میکنی

+آن جا که باشی همه دردهایت را به دست ف ر ا م و ش ی می سپاری , توفقط هوای سبک حرم را میخواهی که جرعه جرعه وارد رگ هایت شوند ....تو فقط شکر میگویی که این جا را داری , تو فقط همین جا را داری , پس قناعت پیشه کن زیاده گویی و زیاده خوایی نکن و لب ببند , فقط  نفـــــــــــس بکش, دم ....بازدم

+ای کــــــــاش همه راه ها و جاده های زمینی , هوایی , دریایی و حتی بی راهه های این سرزمــــــــین به شهر شما,  مشهد شما , مرقد شما  ختم میشد آقا......ا ی ک ا ش

وقتی که دانه بود و نبود کبوتر است
               باب الجواد راه ورود کبوتر است
                          از دست صاحبان کرم می چکد هنوز
                                          گندم! همان که شرط وجود کبوتر است
                                                         هر شب به خاک صحن شما بوسه می زنم
                                                             قطعاً که جایگاه سجود
کبوتراست                                                           من مطمئن شدم که وجود مناره ها                                                                                تصویری از نماد صعود کبوتر است

هر پشت بام خانه که جای کلاغ نیست

                                           گنبد فقط محل فرود کبوتر است

                                                                                             مهران رجبی

دانلود با شرط صلوات

رفت ۳:

چراغ سبز است بچند قدمی اش که میرسی قرمز میشود .دلت میخواست رد میشدی با سرعت و  نمی ایستادی ,دلت میخواست می رفتی  و زودتر می رسیدی ....اما نه ببین که از کجایی و به کجا میروی ؟ گاهی اوقات با خودت بگو به کجا چنین شتابان ؟ شاید آخرش این باشد که قدر جایی را بدانی که داری میروی , آنجا را میگویم پشت چراغ قرمزی که قرار است نمیدانم کی س ب ز شود

+ حضرت علی (ع) : نه تو از اجل پیشی میگیری و نه آن چیزی که قسمت تو نیست به تو خواهد رسید.....

+از من نیاز می رسد و از تو ناز   حُ س ـےن 


باز هم هـــــــــر روز عاشورا و هر جــــــــــــا کربلا .....

فی کتاب الله :" يا أيّهاالذين آمنوا لا تدخلوا بيوت النبىّ إلاّ أن يؤذن لكم "

به گمانم اذن دخول بیت حسین(ع) را باید بدهی پشت پنجره فولاد امضا کنند و بعد.......حی علی الکربلا

وااااای که چه امام رئوفی داریم مــــــــــــــــــا

 آقا جان کجا برویم  باز هم گدای در خانه شماییم  و جز شما کسی را نداریم

ای که مرا خوانده ای راه نشانم بده        گوشه ای از کربلا جا ومکانم بده

6120757-b.jpg

* لیاقت داشته باشم نائب الزیاره هستم ابتدا برای کسانی که بایک یا حسین , حُسینی شدند ,کربلا نرفتند و کربلایی شدند ...همان هایی که وضو در کارون گرفتند و نماز را کربلا اقامه کردند , همان هایی که آرزوهای من وشما را داشتند ولی بر بادشان دادند .....

دعا کنید با شهدا محشورمان کنند

** خدا کند که نباشم جز آن دسته ای که "  فَمَا تَنْفَعُهُمْ شَفَاعَةُ الشَّافِعِينَ " که شفاعت حسین هم کارساز نباشد  و مستجاب الدعوه باشم نه برای خودم برای شما, برای سیده عزیزم, برای رهای تنها با خدا , برای نگین مهربان , برای مینای بلورین , برای ستاره بانو ,برای خاک برای همه و همه وهمه دوستان بُعد حقیقی و مجازی زندگی ام

*** دعا کنید دعاهایم در حقتان مستجاب شود و التماس دعا گفتن هایتان قبول ... وشما حلال کنیدمان , یادتان همراهمان است در بین الحرمین عشاق

**** عجیب دلشوره غریبی دارم , ولی آرامم , آرام

کربلا برای دیدنت چشم انتظارم     همه لحظه لحظه هارا می شمارم

یامولانا علی(ع)

نیمه ی راه

برای راهی شدن , برای زائر حریم شما بودن  همیشه فرصت نیست آقای من .

دوباره شروع شد قصه امروز را به فردا موکول کردن , فردا را به پسین فردا , وهفته را به هفته دیگر...

این ها همه بهانه است ! برای کسی که هنوز دعوت نشده است.

از 25 تیر ماه ممنوعیت اعزام زائر به عتبات

در کوی نیکنامی ما را گذر ندادند

                           گر تو نمی پسندی تغییر کن قضا را

به خدا در هوس دیدن شش گوشه دلم تاب ندارد/ نگهم خواب ندارد


 «کربلا تربت می‌سازد و همه ابدان شیعیان را تربت می‌کند. از عطش، آب بدن خشک می‌شود و تشنه دنیا و آخرت می‌شود. هم تشنه آب ظاهری می‌شود و هم تشنه معنوی. تشنگی، آب بدن را می‌کشد و کم می‌کند و آن را خشک و خاک و تربت می‌کند. کسی که تشنه کربلا شد، بدنش سرانجام تربت می‌شود؛ همین بدن ظاهری، حتی اگر نمرده باشد.»

 تربت را اگر به دریا بزنی، خجالت می‌کشد که طغیان کند و ساکت می‌شود. اگر آن را به تب شدید چهل درجه عرضه کنی، تب فوراً ساکت می‌شود و از آن بدن می‌رود، خجالت می‌کشد. تربت به او می‌گوید تو حرف نزن، من مال کربلایم. به تب می‌گوید من از صبح تا ظهر عاشورا طوفان‌ها دیده‌ام

 
 (حاج اسماعیل دولابی )

(+) یه خدا و یه جهان و یه خیابون که بین الحرمینه
      دوتا گنبد  دو تا مرقد  که برای ابالفضل وحسینه
      لک لبیک, لک لبیک , لک لبیک  حسین , عزیز زهرا(دانلودنوحه)

کربــــــلا کعبه دل هاست ،خــــــدا می داند

http://shamimekosar.ir/karbala.jpg

واحد اندازه گیریِ فاصله " مــتــر " نیست ؛
" اشتیاق" است ...
مشتاقش که باشی ،
حتی یک قـدم هم فاصله ای دور است ...