آخر من که باشم که چشم به راه تو باشم..؟؟؟
چه روزها که یک به یک غروب شد ، نیامدی
چه بغض ها که در گلو رسوب شد نیامدی
خلیل آتشسن سخن ، تبر به دوش بت شکن
خدای ما دوباره سنگ و چوب شد ، نیامدی
برای ما که خسته ایم ودل شکسته ایم نه !
ولی برای عده ای چه خوب شد ، نیامدی
تمام طول هفته را در انتظار جمعه ام
دوباره صبح ، ظهر نه غروب شد نیامدی!!
"مهدی جهاندار"

خود نویس : دلم گرفته ، ولی نه به اندازه دل گرفته تو بعداز هزار واندی سال
انتظار، پس بغضم را میخورم ....به احترام انتظار تو!
+ نوشته شده در جمعه ۱ اردیبهشت ۱۳۹۱ ساعت 12:43 توسط مهاجر
|