یا مُنجی الهَلَــکی
غریقی که دَم و بازدَمش به آهی ، کوتاه می ماند
غریقی که راه نجاتی ندارد جز به ساحلی اَمن رسیدن
وقتی از دور کشتی نجاتی می بیند
عزم ، جزم و امیدش دو چندان میشود برای به کشتی رسیدن
آنقدر که حالا خستگی ها و ناامیدی هایش غرق در آب میشوند
امیـــــدی ست برای رسیدن
دست و پا میزنم برای " مِصباحُ الهُـــــدی " بو دنت
برای به " سَفینَة ُ النَجاة " رسیدنم
امیدم را نا امید نکنید
مُحَرَم به پایان رسیده اما لطف و کرم و دست گیری تان هرگز !
+" اِهدِنی صِراطَ المُستقیم".... همین
+ نوشته شده در جمعه ۲۴ آذر ۱۳۹۱ ساعت 1:18 توسط مهاجر
|